گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صائب تبریزی

خط تو راه دین ودل وهوش می زند

ته جرعه ای است این که به سرجوش می زند

از خط سبز مستی حسن تو کم نشد

این می به شیشه رفت وهمان جوش می زند

بر آتش عذار تو دامان دیگرست

هر سیلیی که خط به بناگوش می زند

از خط فزودمستی آن چشم پر خمار

در نوبهار چشمه فزون جوش می زند

روی زمین زلغزش مستان شودکبود

زینسان که جلوه توره هوش می زند

از شرم اگرچه نیست زبان طلب مرا

خمیازه حلقه بر لب خاموش می زند

با سرو سرکشی که ز خودراست بگذرد

امید فال خلوت آغوش می زند

سنگی که می زند به من آن طفل شوخ چشم

دست نوازشی است که بر دوش می زند

باشد پیاده ای که زندخنده برسوار

زاهد که خنده بر من مدهوش می زند

صائب دلیل پختگی عقل خامشی است

تا نارس است باده به خم جوش می زند

 
 
 
اهلی شیرازی

آن گل چو شمع بر من مدهوش میزند

خونم ز شوق تیغ دگر جوش میزند

چون شمع هرکه سوخته شد دل نهد به نیش

خام است عاشقی که دم از نوش میزند

هم خود مگر ز لطف بفریاد من رسد

[...]

عرفی

آن طره چون علم به سر دوش می زند

نازک سبک عنان به کف هوش می زند

زنهار به هوش باش در این بزم آتشین

تا نغمه حلقه ای به در گوش می زند

من در نفس گدازی و این عشق بدگمان

[...]

سلیم تهرانی

از نکهت تو باده ره هوش می زند

گل را حدیث روی تو بر گوش می زند

در آه و ناله مصلحت خویش دیده ایم

از پختگی ست گر می ما جوش می زند

مغرور صبر خویش مشو در جفای دوست

[...]

حزین لاهیجی

از روی لاله رنگ تو خون جوش می زند

بوی تو راه قافلهٔ هوش می زند

چون کاکلت، مدام نباشد سیاه مست

در صبح عارضت، می سرجوش می زند

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از حزین لاهیجی
سعیدا

هر گه که دل به یاد لبی جوش می زند

صد موج بوسه بر لب خاموش می زند

گردم به گرد مست شرابی که بی دریغ

خود را به زور غمزه در آغوش می زند

بر هم نمی زند مژه، چشم تحیرم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه