زخمی که ره به لذت ناسور می برد
فیض نمک ز مرهم کافور می برد
پروانه مرا جگر ماهتاب نیست
موسی مرا به انجمن طور می برد
از جمع مال رزق حریص آه حسرت است
ازنوش غیر نیش چه زنبورمی برد
اکنون که چرخ بر سر انصاف آمده است
فیروزه مرا به نشابور می برد
زان ساقی کریم مرا هیچ شکوه نیست
حیرت مرا ز میکده مخمور می برد
تا کی ز حسرت لب خاموش خون خورم
این آرزو مرا به لب گور می برد
ما گرد هستی از نمد خود فشانده ایم
دار فنا چه صرفه ز منصور می برد
زنهار از دماغ برون کن غرور را
کاین باد افسر از سر فغفور می برد
می هوش می رباید و این طرفه تر که یار
هوش مرا به نرگس مخمور می برد
نزدیکتر به کعبه مقصود می شوم
چندان که اضطراب مرا دور می برد
صائب فریب مرهم راحت نمی خورد
داغ دلی که غیرت ناسور می برد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به ابراز احساسات و تفکرات عمیق شاعر درباره زندگی، عشق، و دردهای درونی میپردازد. شاعر نشان میدهد که زخمها و مشکلات زندگی او را به سمت لذتهای ناسالم و زودگذر میبرد و از تجربههای تلخی که دارد، حسرت و امیدهای ناامیدانهای میآورد. او به تضادهای موجود در زندگی اشاره کرده و از عشق و پرحسی میگوید که مانند پروانه در محاصرهی ماهتاب نیست. در نهایت، او به جستجوی حقیقت و آرامش میپردازد و از غرور و افتادن در دام فریبهای دنیا هشدار میدهد. شاعر احساس میکند که هر چه بیشتر به حقیقت نزدیک میشود، اضطرابش بیشتر میشود و این تضادها او را به سمت درگیریهای درونی میبرد.
هوش مصنوعی: زخمهایی که به لذتهای دردناک میانجامند، مانند زخمهایی هستند که مرهمی از خاصیت خوب را از خود دور میکنند.
هوش مصنوعی: این بیت به احساسات عمیق و درونی شاعر اشاره دارد. شاعر به نوعی احساس تنهایی و جدایی میکند. او خود را همچون پروانهای میبیند که به زیبایی ماهتاب دسترسی ندارد و در جستجوی روشنی و روشنگری است. در عین حال، اشاره به موسی در انجمن طور نشاندهنده شوق و معرفت به حقیقت و خداوند است. در اینجا تقابل بین زیباییهای ظاهری و تجربههای معنوی و عمیق زندگی در کلام شاعر جریان دارد.
هوش مصنوعی: انسانی که به جمعآوری مال و ثروت حریص است، در واقع به حسرت و اندوهی دچار میشود. او از دیگران بهره میبرد اما مانند زنبور که از گل نیش میزند، نمیتواند به خوشی واقعی دست یابد.
هوش مصنوعی: حالا که روزگار به عدالت توجه کرده، مرا به نشابور میبرد که فیروزهام را به دست بیاورم.
هوش مصنوعی: از آن خمرساز بخشنده هیچ ناراحتی ندارم؛ زیرا شگفتی من از میخانه مرا به حالت مستی میبرد.
هوش مصنوعی: مدت زیادی را نمیتوانم به خاطر حسرت و غم سکوت کنم و در دل خون بجوشم؛ این آرزو و خواستهام مرا به سمت مرگ میکشاند.
هوش مصنوعی: ما به عنوان انسانها در این دنیا مانند گردی هستیم که در جایی پراکنده شدهایم. این دنیا مملو از چیزهایی است که از بین میروند و برای چه کسی یا چه چیزی اهمیتی ندارد که منصور (شخصیتی تاریخی که به خاطر عقایدش به مرگ محکوم شد) از این دنیا چه درسی میگیرد یا چه فایدهای دارد.
هوش مصنوعی: مراقب باش که از احساس غرور خود فاصله بگیری، زیرا این غرور مانند بادی است که تاج و تخت بزرگانی چون فغفور را نیز به همراه میبرد.
هوش مصنوعی: این شراب هوش و حواسم را میگیرد و جالبتر اینکه محبوبم با نرگس مستش مرا بیشتر غرق در بیخبری میکند.
هوش مصنوعی: هرچقدر بیشتر به هدف مورد نظر خود یعنی کعبه نزدیک میشوم، احساس اضطراب و نگرانیام کمتر میشود و این نزدیکی باعث آرامش من میگردد.
هوش مصنوعی: صائب، دل شکسته و داغدیدهای دارد که هیچ آرامشی نمیتواند به آن کمک کند و درد ناشی از غیرت و احساسات عمیق او بیشتر از آن است که با درمانهای ظاهری برطرف شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.