گل از عذار تو چیدن ز من نمی آید
چه جای چیدن دیدن ز من نمی آید
چو سطحیان به کف از بحر گوهر قانع
به غور حسن رسیدن ز من نمی آید
اگر ز بی پروبالی به خاک بندم نقش
به بال غیر پریدن ز من نمی آید
دلم سیه چو دل شب ازان بود که چو صبح
نفس شمرده کشیدن ز من نمی آید
اگر به تیغ مرا بندبند پاره کنند
ز یار و دوست بریدن ز من نمی آید
در آتشم که چو آب گهر ز سنگدلی
به کام تشنه چکیدن ز من نمی آید
من آن شکسته پر و بال طایرم چون چشم
کز آشیانه پریدن ز من نمی آید
نظر به صبح ندارد سیاه بختی من
الف به سینه کشیدن ز من نمی آید
برای صید مگس در خرابه دنیا
چو عنکبوت تنیدن ز من نمی آید
نیم ز دل سیها کز قلم خورم روزی
زبان مار مکیدن ز من نمی آید
ازان ز کام جهان آستین فشان گذرم
که پشت دست گزیدن ز من نمی آید
عطیه ای است که چون خار بر سر دیوار
به پای خلق خلیدن ز من نمی آید
به استقامت من شاخ میوه داری نیست
به زیر بار خمیدن ز من نمی آید
غبار خاطر آب حیات نتوان شد
به زیر تیغ تپیدن ز من نمی آید
مگر رسد به سرم یار بیخبر ورنه
چو پای خفته دویدن ز من نمی آید
اگر چه تخم مرا برق ناامیدی سوخت
به این خوشم که دمیدن ز من نمی آید
چو سیل تا نکشم بحر را به بر صائب
عنان شوق کشیدن ز من نمی آید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر بیان میکند که از عاشقانههای زندگی و احساسات عمیقش ناامید شده و نمیتواند به آرزوها و خواستههای خود برسد. او در توصیف ناتوانیاش از انجام اعمالی چون چیدن گل، پرواز کردن، و یا عشق ورزیدن سخن میگوید و خود را در موقعیتی میبیند که با وجود میل قلبیاش، قادر به اقدام نیست. تمام این حسرتها و ناتوانیها به خاطر مشکلات و حسرتهای زندگیاش است، و در نهایت به ناامیدی و فقدان عشق اشاره میکند که او را از هر گونه فعالیت و شعف باز میدارد. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا و غمانگیز، عمق احساسات و درد خود را به خوبی منتقل میکند.
هوش مصنوعی: من نمیتوانم از چهرهی زیبای تو گلی بچینم، چرا که حتی نمیتوانم تو را به خوبی ببینم.
هوش مصنوعی: وقتی مردم عادی از دریا به جواهرات دست مییابند، من نمیتوانم به زیبایی عمیق برسم.
هوش مصنوعی: اگر به خاطر بیتوجهی و سهلانگاریام، به زمین بیفتم و طرحی از خودم بگذارم، نمیتوانم از بال دیگران پرواز کنم.
هوش مصنوعی: دل من به اندازه دل شب تاریک است، زیرا وقتی صبح میشود، نمیتوانم نفس عمیق بکشم و آرامش پیدا کنم.
هوش مصنوعی: اگرچه ممکن است با بدی و آسیب به من برخورد شود، اما هرگز نمیتوانم از ارتباط با دوستان و عزیزانم دست بکشم.
هوش مصنوعی: من در آتش سوزانم و در عین حال، مانند آبی که از سنگی سرد به دست میآید، نمیتوانم عطش کسی را با محبت و مهربانی سیراب کنم.
هوش مصنوعی: من مانند پرندهای هستم که بال و پرش شکسته است و نمیتوانم از آشیانهام پرواز کنم، مانند چشمی که به دوردستها خیره شده و نمیتواند از جایش تکان بخورد.
هوش مصنوعی: سیاهبختی من نمیتواند صبح را ببیند؛ اینکه با عشق و احساس به دل ببرم، برای من ممکن نیست.
هوش مصنوعی: در دنیای ویران و خراب، مثل عنکبوت نمیتوانم تارهایی برای شکار مگسها بزنم.
هوش مصنوعی: من از دل سیاه و غمگین خود مینویسم، مثل اینکه روزی زبان مار را بخورم؛ اما نمیتوانم این کار را انجام دهم.
هوش مصنوعی: من از خواستههای دنیا و مشکلاتش عبور میکنم، زیرا نمیتوانم به خودم آسیب بزنم یا بر زخمهای گذشتهام فکر کنم.
هوش مصنوعی: هدیهای است که مانند خاری بر روی دیوار است و نمیتوانم به خاطر دیگران بر خودم سختی بیاورم.
هوش مصنوعی: هیچ درخت میوهای به استقامت و پایداری من نمیرسد و من زیر بار مشکلات به راحتی خم نمیشوم.
هوش مصنوعی: غم و اندوهی که در دل دارم، نمیتواند به زندگی و شادابی تبدیل شود؛ زیرا من از آن کار ناتوانم.
هوش مصنوعی: اگر محبوبم به سراغم نیاید، نمیتوانم مانند پای خفته بدون حرکت به جایی بروم.
هوش مصنوعی: هرچند که امیدم به شدت آسیب دیده و از بین رفته، اما خوشحالم که هنوز زندگی و حیات از من شروع میشود.
هوش مصنوعی: تا وقتی که سیل را نبرم به سینه دریا، نمیتوانم شوق و اشتیاق را از خودم بیرون بکشم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.