درین ریاض دلی را که آب میسازند
چو شبنم آینه آفتاب میسازند
دلی که داغ و کباب از فروغ عشق نشد
در آفتاب قیامت کباب میسازند
چه سادهاند گروهی که از هواجویی
ز بحر خانه جدا چون حباب میسازند
مده ز دست درین تنگنا عنان زنهار
که رشته را گره از پیچ و تاب میسازند
بیاض گردن او را بتان آهوچشم
ز مردمک نقط انتخاب میسازند
بر آن گروه حلال است لاف خوشنفسی
که خون سوخته را مشک ناب میسازند
ز انقلاب خزان و بهار آزادند
جماعتی که ز گل با گلاب میسازند
خبر ز نشئه می نیست تنپرستان را
چو خم همین شکمی پرشراب میسازند
جماعتی که ز اسرار حکمت آگاهند
ز خشت خم چو فلاطون کتاب میسازند
به گریه صلح کن از گلرخان که دیدهوران
ز آفتاب به چشم پرآب میسازند
جماعتی که نیند از حساب خود غافل
علیالحساب به روز حساب میسازند
خرابهای است که خوشتر ز بیت معمور است
تنی که از تپش دل خراب میسازند
به رنگ و بوی منه دل که عاقبتبینان
به آه گرم گل خود گلاب میسازند
فتاده است ره من به وادیی صائب
که دام خضر ز موج سراب میسازند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بتان چو زلف مسلسل به تاب میسازند
به گردن قمر از مو طناب میسازند
چو از کنار جبین به کشند طرف کلاه
هلال یکشبه را آفتاب میسازند
صبا بگوی به مانی که نوخطان ختا
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.