چه دیده است در آن آتشین عذار سپند
که بی ملاحظه جان را کند نثار سپند
ستاره سوختگان ایمنند از دوزخ
نسوخته است به هیچ آتشی دوبار سپند
ز حیرت تو شرر پای در حنا دارد
به مجلس تو چه شوخی برد به کار سپند
ز بیم دیده بد تا به حشر می روید
شهید عشق ترا از سر مزار سپند
ز بیقراری عاشق چه کار می آید
به محفلی که بود پای در نگار سپند
ز قرب شعله فغان می کند چه خواهد کرد
اگر به سوخته جانی شود دچار سپند
گره ز هستی موهوم خویش تا نگشود
ز وصل شعله نگردید کاکمار سپند
مرا امید سلامت ز آتشین رویی است
که می برد ز سویدای دل به کار سپند
که برفروخت رخ ازمی که می شکست امشب
کلاه گوشه به گردون ستاره وار سپند
نمی رسد به عیار دل رمیده ما
اگر چه هست به بیطاقتی سوار سپند
فدای عشق شو ای دل تا گذشت از سر
ز شعله یافت پر وبال زرنگار سپند
به ناله ای دل خود را ز درد خالی کرد
میان سوختگان شد سبک عیار سپند
کشید پرده ز اسرار عشق ناله ما
فکند بخیه آتش به روی کار سپند
نشست و خاست به عاشق که می دهد تعلیم
اگر نباشد در بزم آن نگار سپند
چه جای ناله گستاخ ما بود صائب
به محفلی که خموشی کند شعار سپند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف عشق و آتشین بودن آن میپردازد. او از شدت عشق و درد فراق سخن میگوید و اینکه چگونه عشق میتواند جان را به خطر بیندازد. اشاره میشود که ستارههای سوخته از آتش دوزخ ایمناند و عشق نمیتواند دوباره آتش بزند. شاعر از حیرت عشق و تأثیر آن بر زندگی میگوید و به تصویرسازیها و حسهای عمیقی از عشق میپردازد. او عشق را به عنوان شعلهای توصیف میکند که میتواند موجب درد و رنج باشد، اما همچنین امیدی به سلامت و آرامش در دلش وجود دارد. در نهایت، شاعر به خموشی عشق و تعلیمی که از آن میآموزد اشاره میکند و از نبود نگار محبوب در محفلش احساس افسوس میکند.
هوش مصنوعی: چه چیز در آن چهره سوزان و جذاب وجود دارد که انسان بیتوجه به جان خود، برای او جان خود را فدا میکند؟
هوش مصنوعی: ستارههای سوخته از آتش جهنم در امانند، زیرا که هیچ آتشی نمیتواند دوباره آنها را بسوزاند.
هوش مصنوعی: از شگفتی تو، آتش به پا شده و به عطر حنا آغشته است؛ به مجلس تو چه خیالی به درد سر آورده است.
هوش مصنوعی: از ترس چشمهای بد تا روز قیامت، شهید عشق تو را از کنار مزار به یادخواهی میبرد.
هوش مصنوعی: عاشق از بیقراری اش چه میتواند انجام دهد در جمعی که محبوبش در آن حضور دارد و زیباییاش مانند آتش سوزان است.
هوش مصنوعی: از نزدیکی عشق، دل به تنگ آمده و ناله برمیآورد. اگر کسی در عشق دچار آتش و آسیب شود، چه توقعی میتوان داشت؟
هوش مصنوعی: تا زمانی که به حقیقت وجود خود پی نبری و از این وابستگیهای توهمی رها نشوی، نمیتوانی به وصال و نزدیکی آتش عشق دست یابی. همچون کاکمایی که در آتش نمیسوزد و همیشه باقی میماند.
هوش مصنوعی: من امیدوارم که وجود آن چهره زیبا، دل من را از غم و اندوه نجات دهد و به آرامش برساند.
هوش مصنوعی: امشب که به خاطر شراب چهرهام به سرخوشی درخشان شده، کلاهم را به سمت آسمان که ستارهوار میدرخشد، برمیدارم.
هوش مصنوعی: دل ناآرام و پریشان ما به کسی نمیرسد، حتی اگر سوار بر اسبی تندرو و نیرومند باشیم.
هوش مصنوعی: عشق را بپذیر و به خاطر آن از همه چیز بگذر، حتی اگر بر تو سختیهایی بگذرد؛ در این مسیر، زیبایی و روشنی پیدا خواهی کرد.
هوش مصنوعی: دل خود را با ناله ای از درد تهی کرد و در میان سوختگان احساس سبکی و آرامش کرد.
هوش مصنوعی: پردهای که بر رازهای عشق کشیده شده بود، اکنون کنار رفته و صدای نالهٔ ما شنیده میشود. آتش، مانند بخیهای، بر چهرهٔ کار سپند (آتش زنه) افتاده است.
هوش مصنوعی: نشست و برخاست و گفتگو با معشوق، میتواند درسهایی برای عاشق به همراه داشته باشد، اما اگر آن معشوق در مجلس حضور نداشته باشد، این آموزش و تجربه بیمعنا میشود.
هوش مصنوعی: به کجا میتوانیم در این مجلس ناله و شکایت کنیم، وقتی که سکوت در این فضا به عنوان نشانهای از پاکی و پاکدامنی پذیرفته شده است؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سزد که خرده جان را کند نثار سپند
که یافت راه سخن در حریم یار سپند
سرشک گرم که گوهر فروز این دریاست
که مجمرست صدف در شاهوار سپند
ز آتشین رخ او بزم آب ورنگی یافت
[...]
زرشک خال که سوزد بر آن عذار سپند
چو لاله سر زند از خاک داغدار سپند
ز چشم زخم خزان نیست آفتی ممکن
که هست بر گل روی تو نوبهار سپند
به راه وصل توام وعده آتشی افروخت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.