وفا طلب زجهان فنا نباید شد
امیدوار به این بیوفا نباید شد
درین قلمرو آفت به جز مقام رضا
دگر به هیچ مقامی رضا نباید شد
خوش است عالم آزادگی وعریانی
اسیر بند گران قبا نباید شد
برید دانه زخرمن به آسیا افتاد
زهمراهان موافق جدا نباید شد
درین زمانه حیات دو روزه بسیارست
رهین منت آب بقا نباید شد
سعادتی که زآغوش خار می گوید
که ناامید زلطف خدا نباید شد
ملایمت به خسیسان ثمر نمیدارد
چوگل به روی خس وخار نباید شد
نکرده دانه خود پاک چون ستاره صبح
غبار خاطره این آسیانباید شد
صریر خامه همین پند می دهد صائب
که با سیاه دلان آشنا نباید شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.