گر خس و خار ز گرداب برون می آید
خواجه از عالم اسباب برون می آید
نشود عقل حریف می گلرنگ به زور
ناشناور کی ازین آب برون می آید؟
سد یأجوج سخن نیست به جز خاموشی
شیشه از عهده سیماب برون می آید
عشق با حسن بود در ته یک پیراهن
ذره با مهر جهانتاب برون می آید
می کند رحم تراوش ز دل سنگ ترا
اگر از دست گهر آب برون می آید
غفلت از تشنه لبی سوخت مرا در جایی
که به ناخن ز زمین آب برون می آید
خامشی مهر لب هرزه درایان گردد
بحر از عهده سیلاب برون می آید
کشتی عقل فکندیم به دریای شراب
تا ببینیم چه از آب برون می آید!
اگر آن موی کمر ترک خم و پیچ کند
صائب از رشته جان، تاب برون می آید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.