نیست غیر از دل خود روزی مهمان وجود
بازی نعمت الوان مخور از خوان وجود
گریه تلخ بود چشمه شیرین حیات
آه افسوس بود گرد بیابان وجود
رحم کن بر دل صدپاره، مشو هم نمکش
که بود شور قیامت نمک خوان وجود
زود باشد که کند زهر ندامت سبزش
هرکه لب تر کند از چشمه حیوان وجود
دامن دشت عدم تا به قیامت سبزست
دو سه روزی است برومندی بستان وجود
چه به غیر از دل و چشم نگران با خود برد؟
شبنم ما ز تماشای گلستان وجود
پیش شمعی که شد از آفت هستی آگاه
دهن گاز بود طوق گریبان وجود
پر کاهی است که بر باد بود بنیادش
در بیابان عدم تخت سلیمان وجود
میتوان یافت به صبح دل بیدار نجات
از خیال عدم و خواب پریشان وجود
نیست جز جوهر شمشیر شهادت صائب
خط آزادی اطفال دبستان وجود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بررسی مفهوم وجود و زندگی میپردازد. او بر این نکته تأکید میکند که دل انسان، در واقع، مهمان اصلی وجود است و نباید از نعمتهای زندگی غافل شود. گریه و ندامت را به عنوان تلخی زندگی توصیف میکند و بر لزوم رحمت بر قلبهای شکسته تأکید دارد. شاعر به ناپایداری زندگی اشاره کرده و یادآور میشود که تنها چیزهایی که با خود میبریم، دل و چشمهای نگران هستند. او همچنین از اهمیت بیدار شدن از خواب غفلت و تلاش برای نجات در زندگی خوب صحبت میکند و در نهایت بر اهمیت شهادت و آزادی تأکید دارد.
هوش مصنوعی: فقط دل خودت را مهمان زندگی کن و از نعمتهای مختلف دنیا بهرهمند شو، اما فراموش نکن که این دنیا فقط یک مهمانی است و پس از آن چیزی جز دل خود باقی نمیماند.
هوش مصنوعی: گریه تلخ مانند چشمهای از شادی زندگی است و غم و اندوه، به مانند گرد و غبار در بیابان وجود، احساس حسرت و افسوس را در دل مینشاند.
هوش مصنوعی: به دل شکستهای رحم کن و بر زخمهایش نمک نپاش، زیرا که وجود او در حالتی است که به شدت دچار آشفتگی و درد است.
هوش مصنوعی: به زودی ممکن است احساس پشیمانی در دل کسی زنده شود که از زندگی و لذتهای آن بهره میبرد و با آگاهی از حقیقت وجود، به اشتباهاتش پی میبرد.
هوش مصنوعی: دشت عدم همیشه سبز و زنده خواهد بود تا روز قیامت، اما زندگی و شکوفایی درختان وجود فقط به مدت کوتاهی باقی است.
هوش مصنوعی: چه چیزی جز دل و چشم نگران با خود برد؟ شبنم ما به خاطر تماشای گلستان وجود است.
هوش مصنوعی: در برابر شمعی که از تاثیرات دنیای مادی و واقعیتهای آن آگاه است، انسان باید زبان خود را از بیان ناپسند و دلسردکننده ببندد و خود را از قید و بندهای دنیای مادی آزاد کند.
هوش مصنوعی: تحقیری از وجود انسان و مادیات است. وجود انسان مانند پر کاهی است که به راحتی در باد میرود و به هیچ جایی نمیرسد. همچنین این وجود در جایی بیاساس و بیپایه قرار دارد، مانند تخت سلیمان که شاید به زیبایی و قدرتش اشاره دارد، اما در نهایت در میان عدم و بیپایداری قرار گرفته است. این بیان به ناپایداری و زودگذری زندگی اشاره میکند.
هوش مصنوعی: در صبح دلانگیز، میتوان نجاتی پیدا کرد از اندیشههای ناامیدکننده و خوابهای بینظم زندگی.
هوش مصنوعی: جوهر واقعی و حقیقی آزادی و حیات، وجودی همچون شمشیر شهادت است که میتواند راهگشای آزادی کودکان دبستان باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.