به لبم بی تو چنان تند نفس می آمد
که ز تبخاله ام آواز جرس می آمد
سالم از بادیه ای برد مرا بیخبری
که ز هر خار در او کار عسس می آمد
ناله مرغ گرفتار اثرگر می داشت
گل نفس سوخته تا کنج قفس می آمد
به شتابی دل ازین وادی خونخوار گذشت
که ز هر آبله اش بانگ جرس می آمد
آرزو خار و خسی نیست که آخر گردد
ورنه با شعله خوی تو که بس می آمد؟
به چه تقصیر به زندان گهر افکندند؟
آن که چون آب به کار همه کس می آمد
به تهیدستی من موج کجا می خندید؟
از حباب من اگر ضبط نفس می آمد
فارغ از پرسش دیوان قیامت می شد
اگر آن دشمن جان بر سرکس می آمد
بوالهوس بر سر کوی تو مجاور می بود
گر حقیقت ز سگ هرزه مرس می آمد
صائب آن شوخ اگر درد محبت می داشت
کی به دلجوئی ارباب هوس می آمد؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به شدید بودن احساسات و غمهای خود در غیاب محبوبش اشاره میکند. او از تند شدن نفسش و احساس تب و بیخبری صحبت میکند که به اوج خود رسیده است. او در این حال، به یاد عناصر تلخ زندگی و سختیهایی که متحمل شده، از جمله زندانی شدن و ناتوانی در رسیدن به آرزوهایش، میافتد. شاعر با به تصویر کشیدن درد و رنجهایی که برای رسیدن به عشق و حقیقت متحمل میشود، نشان میدهد که زندگی بدون محبوبش خالی و بیمعناست. در نهایت، او به کمال عشق و حقیقت اشاره کرده و میگوید که اگر واقعیتها آشکار میشد، همه چیز به سمت دلسردی و بیتفاوتی میرفت.
هوش مصنوعی: بی تو، نفسهایم چنان تند و سریع میشود که گویی از شدت احساس و دلتنگی، صدای زنگ جرس به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: من در سفری بیخبر و ناآگاه به جایی رفتهام که در آن، هر خار و خاشاکی خبر از مراقب و نگهبان میدهد.
هوش مصنوعی: اگر صدای نالهی پرندهای که در قفس محبوس است شنیده میشد، گل، که نشانهای از زیبایی و زندگی است، به خاطر این غم و ناله به قفس میآمد.
هوش مصنوعی: دل به سرعت از این سرزمین خطرناک ویران عبور کرد، بهطوری که از هر زخم و آسیبی که داشت، صدای زنگ جرس شنیده میشد.
هوش مصنوعی: آرزوها مانند خار و علفی نیستند که به پایان برسند. در غیر این صورت، با حرارت و اشتیاق تو، که همیشه وجود داشته، به سادگی از بین میرفتند.
هوش مصنوعی: به چه دلیل کسی را به زندان انداختند که در زندگی همه افراد مفید و لازم بود، مانند آب که برای هر چیزی ضروری است؟
هوش مصنوعی: در شرایط سخت و بیپولی من، چه دلیلی برای خوشحالی و خنده وجود دارد؟ اگر من به شدت احساس تنهایی و فشار کنم، آیا این وضعیت قابل تصور است که به چیز دیگری فکر کنم؟
هوش مصنوعی: اگر آن دشمن جان بر سر کسی میآمد، دیگر نیازی به پرسش و سوال در دیوان قیامت نبود و همه چیز روشن میشد.
هوش مصنوعی: اگر حقیقت به ما نشان میداد که چه بسا بوالهوسان هم در کنار تو زندگی میکنند، حتی اگر مثل سگی بیفایده باشند.
هوش مصنوعی: اگر آن معشوقه بازیگوش واقعاً دلی پر از درد عشق داشت، هرگز به سراغ دلجویی و آرام کردن خواستههای دیگران نمیآمد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.