گنجور

 
صائب تبریزی

دیده زنده دلان اشک فشان می باشد

آب از قوت سرچشمه روان می باشد

نیست در انجمن وصل اشارت محرم

در حرم صورت محراب نهان می باشد

صیقل سینه روشن گهران گفتارست

طوطی لال بر آیینه گران می باشد

طفل را هر سر انگشت بود پستانی

روزی بیخبران دست و دهان می باشد

عاشق از عشق به معشوق نمی پردازد

کعبه اهل ادب سنگ نشان می باشد

در دل پیر تمنای جوان بسیارست

این بهاری است که در فصل خزان می باشد

می شود زندگی از قامت خم پا به رکاب

تیر را شهپر پرواز کمان می باشد

چه کند قرب به عشاق، که در دامن گل

همچنان دیده شبنم نگران می باشد

بر حذر باش ز خصمی که شود روگردان

که هدف را خطر از پشت کمان می باشد

مشو از صحبت بی برگ و نوایان غافل

که شب قدر نهان در رمضان می باشد

نشأة باده نگردد به کهنسالی کم

ساکن کوی خرابات جوان می باشد

زندگانی به ته تیغ سرآرد صائب

دل هرکس که به فرمان زبان می باشد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
کمال خجندی

دل مقیم در آن جان جهان می باشد

خاطر آنجاست که آن جان جهان می باشد

خوش بود دل نگرانی بچنان دلبندی

که بدین کس دل او هم نگران می باشد

گر شدم عاشق و میخواره مرا عیب مکن

[...]

صائب تبریزی

پیچ و خم لازمه رشته جان می باشد

نیست بی سلسله تا آب روان می باشد

جان روشن نکند در تن خاکی آرام

آب در صلب گهر قطره زنان می باشد

اختیاری نبود آه، کهنسالان را

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
بیدل دهلوی

پیر خمیازه‌کش وضع جوان می‌باشد

حسرت تیر در آغوش ‌کمان می‌باشد

نوبهار چمن عمر همین خاموشی‌ست

گفتگو صرصر تمهید خزان می‌باشد

غفلت از منتظر وصل خیالی است محال

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از بیدل دهلوی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه