گوهر عکس لبش گر به شراب اندازد
کله عیش، می از جوش حباب اندازد
جدل شبنم و خورشید بود مشت و درفش
خرد آن به که سپر پیش شراب اندازد
کوس شهرت زند از خم چو فلاطون هرکس
خشت برگیرد و از دست کتاب اندازد
هر که خواهد که کند مشکل عالم را حل
دفتر عقل همان به که در آب اندازد
نه ز مستی است نمک گر به شراب افکندم
چشم تا چند به روی تو حباب اندازد؟
غلط اندازی حسن است که آب حیوان
پرده بر روی خود از موج سراب اندازد
خواب مخمل نبود در گرو افسانه
بخت کی گوش به افسانه خواب اندازد؟
نگرفته است کس آیینه خورشید به موم
چون به رخسار تو مشاطه نقاب اندازد؟
صائب از بحر به یک جرعه برآوردی گرد
در خور ظرف تو، ساقی چه شراب اندازد؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.