هرکجا پرتو جانانه ما می افتد
برق در خرمن پروانه ما می افتد
از تن غرقه به خون کان بدخشان شده ایم
سنگ اطفال به دیوانه ما می افتد
می توان زود دل از خانه ویران برداشت
قدم سیل به ویرانه ما می افتد
این چه آهوست کز اندیشه صیادی او
رعشه بر پنجه شیرانه ما می افتد
از دبستان ره کاشانه خود هر طفلی
می گذارد، پی دیوانه ما می افتد
می کند کار نمک با جگر زخمی ما
ماهتابی که به غمخانه ما می افتد
خاکبازی همه را برده چو طفلان از راه
که به فکر دل ویرانه ما می افتد؟
نیست ممکن که به خرمن نرساند خود را
در دل سنگ اگر دانه ما می افتد
در دیاری که بود کعبه برابر با خاک
که به تعمیر صنمخانه ما می افتد؟
می پرد روزنه را دیده امید امروز
تا که را راه به کاشانه ما می افتد
نیست ممکن که قیامت به خود آید صائب
هرکه را راه به میخانه ما می افتد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.