صفا دارد جهان تا دل زکلفت پاک می باشد
شود ماتم سرا عالم چو دل غمناک می باشد
دهد چون مشکلی رو، دست در دامان ساقی زن
که می روشنگر آیینه ادراک می باشد
به فکر عالم بالاست دل در خاکساریها
نظر بر ابر دارد دانه تا در خاک می باشد
مرا آن کس که در بند لباس آرد نمی داند
که بر عاشق گریبان حلقه فتراک می باشد
زغیرت خون شبنم می خورد بلبل، نمی داند
که آب روی گل از دیده نمناک می باشد
نباشد هیچ دست از دست اهل جود بالاتر
که هر نخل بلندی زیر دست تاک می باشد
بود بر نهر حکم چشمه در هر حالتی جاری
زبان هم پاک می گردد اگر دل پاک می باشد
مرا از چنگل و منقار باز این علم حاصل شد
که هر نار است درگیرندگی چالاک می باشد
چو داغ لاله صائب از سیاهی برنمی آید
دل هر کس کباب از روی آتشناک می باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.