ز خط رویش چراغ دیده شب زنده داران شد
غبار خط او خاک مراد خاکساران شد
برآرد در دل شب آب حیوان دست جان بخشی
لب میگون او در دور خط از میگساران شد
برآمد از حجاب شرم در دوران خط رویش
هلال خط مشکین ماه عید روزه داران شد
بنای طاقت من گرچه بود از بیستون افزون
به بازی بازی آخر پایمال نی سواران شد
نشد از گریه مستانه چشمم خشک چون مینا
غبار هستی من خرج سیل نوبهاران شد
شدم چون سرو تا سرسبز از تشریف آزادی
دم سرد خزان بر من نسیم نوبهاران شد
من آن مجنون بیباکم از بیتابی شوقم
ره خوابیده چون موج سراب از بیقراران شد
همان چشم حسودان بر ندارد سر زدنبالم
اگرچه شیشه من توتیا از سنگباران شد
بلایی آدمی را بدتر از شهرت نمی باشد
سیه شد روی هر کس چون عقیق از نامداران شد
به خلق آن کس که رو آورد می باشد زخود غافل
نبیند عیب خود هر کس که از آیینه داران شد
نمی سازد مرا چون کبک خامش سختی دوران
که شق چون خامه منقارم زتیغ کوهساران شد
ز بیدردی کنون صائب خمش چون مرغ تصویرم
اگرچه ناله من باعث شور هزاران شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.