چه دارد عالم فانی که استغنا توانم زد؟
چه در دست است دنیا را که پشت پا توانم زد؟
درین دریا که موجش نوح را بی دست و پا دارد
من بی دست و پا تا چند دست و پا توانم زد؟
به دست دیگران چون گل گریبان چاک می سازم
به این کوتاه دستی چون در دلها توانم زد؟
سر تسلیم نگذارم به خط جام چون سازم؟
به دریای نیفتادم که دست و پا توانم زد
زفیض خاکساری عالمی زیر نگین دارم
که بر چرخ بلند اقبال، استغنا توانم زد
به یک رطل گران ساقی سبکبارم کن از هستی
که جولانی به کام دل درین صحرا توانم زد
زلعل آبدارش دست و پا گم می کنم صائب
اگرچه دارم آن جرأت که بر دریا توانم زد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.