علایق دامن آزاده ما را نمی گیرد
کمند رشته مریم مسیحا را نمی گیرد
کجا مجنون ما گستاخ گیرد دامن لیلی؟
که از پاس ادب دامان صحرا را نمی گیرد
مرا ترساند از زخم زبان ناصح، نمی داند
که خس دامان سیل دشت پیما را نمی گیرد
مشو غافل زپاس وقت اگر آسودگی خواهی
که خواب روز جای خواب شبها را نمی گیرد
ندارد آرزو ره در دل آزاده ام صائب
زمین پاک من نخل تمنا را نمی گیرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار به آزادی و رهایی روح انسان اشاره میکند. او بیان میکند که علایق و وابستگیها نمیتوانند او را محدود کنند و دل آزادهاش نمیگذارد که به دامانی از قید و بند برسد. برخی عبارات هم به نادانی و ترس از انتقاد میپردازند و یادآوری میکنند که زندگی در این دنیا نیاز به حواس جمعی دارد. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که آرزوهای او به راحتی به دست نمیآید و زمین پاک او نماد نخل آرزوهایش است که به ثمر نمینشیند.
هوش مصنوعی: ایمان و علاقههای ما همانند دام و زنجیر نیست که بتواند ما را محدود کند، بلکه آزاد و رهاست. مانند پیوندهای مقدس و نیکو که نمیتواند ما را گرفتار کند.
هوش مصنوعی: مجنون هرگز جرأت نمیکند دامن لیلی را بگیرد، زیرا به خاطر احترام، دامن صحرا را هم نمیچسبد.
هوش مصنوعی: من از سخنان کسانی که نصیحت میکنند میترسم، اما آنها نمیدانند که آسیبهای نیشزبان حتی به کسانی که در دریاهای وسیع راه میروند نیز نمیرسد.
هوش مصنوعی: اگر به دنبال آرامش و آسایش هستی، باید به زمان و فرصتهایت توجه داشته باشی؛ زیرا خواب روز نمیتواند جای خواب شب را پر کند.
هوش مصنوعی: آرزویی در دل آزادهام وجود ندارد و زمین پاک من نمیتواند نخل تمنا را به خود بگیرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.