به قامت سرو را از قد کشیدن باز می دارد
به عارض رنگ گل را از پریدن باز می دارد
من این رخسار حیرت آفرین کز یار می بینم
سرشک گرمرو را از چکیدن باز می دارد
مرا کرده است چون آیینه حیران مجلس آرایی
که می را در رگ مست از دویدن باز می دارد
من این مژگان گیرایی کز آن خوش چشم می بینم
نگاه وحشیان را از رمیدن باز می دارد
اگر بی پرده در بازار مصر آیی، زلیخا را
تماشای تو از یوسف خریدن باز می دارد
چه مغرورست خورشید جهان افروز حسن او
که صبح آرزو را از دمیدن باز می دارد
از ان ظاهر نشد خونریزی مژگان خونخوارش
که تیغ تشنه خون را از چکیدن باز می دارد
به ظاهر تلخیی دارد سر پستان پیکانش
که طفلان هوس را از مکیدن باز می دارد
نشد زان بیقراریهای من خاطر نشان تو
که تمکین تو دل را از تپیدن باز می دارد
نمی سازد به خود مشغول دنیا اهل بینش را
که وحشت آهوان را از چریدن باز می دارد
حجاب سهل بسیارست ارباب بصیرت را
نظر را برگ کاهی از پریدن باز می دارد
ره هموار پیش دوربینان این خطر دارد
که رهرو را زپیش پای دیدن باز می دارد
زپیریها همین افسوس دل را می گزد صائب
که بی دندانیم از لب گزیدن باز می دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیباییها و تأثیرات آنها بر روح و دل انسان میپردازد. شاعر با استفاده از تصاویری همچون قامت سرو، رنگ گل و مژگان گیرای معشوق، نشان میدهد که چگونه زیباییها میتوانند انسان را از فعالیتها و احساسات دیگر باز دارند. او به احساس حیرت و دلباختگیاش اشاره میکند و میگوید که این زیباییها مانند آینهای در جمع میدرخشند. همچنین، شاعر با نگاهی به حجاب و عدم دسترسی به زیباییها، حسرت و افسوس خود را از گذر زمان و پیری نشان میدهد و به این نکته میپردازد که زیباییها میتوانند مانع از زندگی عادی و توجه به دنیا شوند. در نهایت، این شعر نمایانگر تأثیر عمیق عشق و زیبایی بر روح و احساسات انسان است.
هوش مصنوعی: بلندی قامت سرو مانع از قد کشیدن آن میشود و رنگ گل از زیبایی خود باز میماند.
هوش مصنوعی: من به چهره دلربایی که از معشوق می بینم، اشک گرم و پرحمیت را در چشمانم می بینم که نمی گذارد بریزد.
هوش مصنوعی: من را مانند یک آیینه در برابر زیباییهای مجلس نوازش میکند؛ نوشیدنیای که در رگهای من جاری است، به قدری مستم کرده که دیگر نمیتوانم از دویدن و تلاش دست بردارم.
هوش مصنوعی: چشمان زیبا و دلربای من به قدری جذاب است که نگاه پرشور و وحشی دیگران را متوقف میکند و آنها را از فرار باز میدارد.
هوش مصنوعی: اگر بیپروا و بدون حجاب در بازار مصر وارد شوی، زلیخا به خاطر تماشای تو، دیگر به خریدن یوسف فکر نمیکند.
هوش مصنوعی: خورشید زیبایی و جذابیت او به قدری مغرور است که حتی صبح آرزوها را از طلوع کردن بازمیدارد.
هوش مصنوعی: از چشمان زیبا و پرمهر او، هیچ نشانهای از درد و رنج نمیریزد، هرچند که مثل تیغی تشنه، آمادهی آزار و آسیب است.
هوش مصنوعی: ظاهر این پیکان همچون سر سینهاش تلخی دارد که کودکان را از مکیدن آن باز میدارد.
هوش مصنوعی: از بیقراریها و نگرانیهای من هیچ نشانهای برای تو باقی نمانده است، زیرا آرامش تو باعث میشود دل من از تپش باز بایستد.
هوش مصنوعی: اهل معرفت و بصیرت، افرادی هستند که به دنیای مادی و مشغلههای آن توجهی ندارند، زیرا ترس و نگرانی آنها از آسیب به دیگران، همچون وحشت آهوها هنگام چریدن، آنها را از پرداختن به این موارد باز میدارد.
هوش مصنوعی: حجاب و موانع زیادی برای افرادی که بینش عمیق دارند وجود ندارد؛ حتی یک برگ کاه نیز نمیتواند مانع پرواز و اقدام آنها شود.
هوش مصنوعی: مسیر صاف و بدون مانع برای کسانی که به دقت نگاه میکنند، ممکن است خطرناک باشد زیرا ممکن است باعث شود رهرو نتواند دورتر از جلوی پای خود را ببیند و از ادامه مسیر باز بماند.
هوش مصنوعی: از پیری فقط همین حسرت دل را میزند که ما به خاطر نداشتن دندان، از گاز زدن لب خود باز میمانیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به قامت شاخ گل را از دمیدن باز می دارد
به شوخی جاده را از آرمیدن باز می دارد
رهایی کی توان از پنجهٔ گیرای صیّادی؟
که تیغش خون ما را از چکیدن باز می دارد
گران افتاد از بس پلّهٔ تمکین، خرامش را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.