زدام عشق عاشق را سفر بیرون نمی آرد
زدریا ماهیان را بال و پر بیرون نمی آرد
نباشد پختگی را آتشی چون نور بینایی
زخامی بی بصیرت را سفر بیرون نمی آرد
رخ چون آفتاب ساقیان خونگرمیی دارد
که از میخانه کس دامان تر بیرون نمی آرد
به رغبت زان لب پیمانه را بوسند میخواران
که از هنگامه مستان خبر بیرون نمی آرد
وطن هر چند دلگیرست دامنگیر می باشد
که بی آهن شرار از سنگ سر بیرون نمی آرد
ید بیضا برآورد از دل فرعون ظلمت را
زتاریکی شب ما را سحر بیرون نمی آرد
نگردد کم زشکر خنده زهر چشم خوبان را
که از بادام تلخی را شکر بیرون نمی آرد
به مرگ از دل نگردد محو یاد آن خط مشکین
گداز این سکه را از سیم و زر بیرون نمی آرد
چنان پیچید فکر او تن زار مرا بر هم
که نشتر زین رگ پیچیده سر بیرون نمی آرد
نصیب زاهد از بحر حقیقت شد کف خالی
زدریا هر سبک مغزی گهر بیرون نمی آرد
به زور حرف نتوان نرم کردن سخت رویان را
که خامی را فشردن از ثمر بیرون نمی آرد
سزای مرگ عاجزکش بود صائب، گرانجانی
که از شوق فنا چون مور پر بیرون نمی آرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به موضوع عشق و جاذبههای آن پرداخته و تأکید میکند که عشق واقعی و عمیق نمیتواند فرد را از وطن، خود یا حقیقتش جدا کند. شاعر با استفاده از نمادها و تشبیهها، به توصیف احساسات عاشقانه و مضامین انسانی مانند پختگی، آگاهی و مرگ میپردازد. هر قسمت از شعر بیانگر این است که حقیقت، زیبایی و عمق احساسات نمیتواند از ظواهر فریبنده به وجود آید؛ بلکه باید از درون و با فهم عمیق به دست آید. به طور کلی، پیام شعر بر اهمیت درک درونی و شعور عمیق در عشق و زندگی تأکید دارد.
هوش مصنوعی: عشق، عاشق را به سفر نمیبرد؛ همانطور که ماهیها هم از دریا نمیتوانند بال و پر داشته باشند و از آب خارج شوند.
هوش مصنوعی: آدمی که در خود پختگی و کمال ندارد، مانند چراغی است که نور نمیدهد. بدون بصیرت و درک صحیح، هیچ چیز او را به پیشرفت و سفری به سمت بهبود نمیبرد.
هوش مصنوعی: صورت او مانند آفتاب است و ساقیان (آورندگان شراب) گرمایی دلپذیر دارند که هیچ کس از میخانه بیرون نمیآید مگر با دامنهای پر از می.
هوش مصنوعی: میخواران با اشتیاق پیمانه را از لب نوشیدنی میبوسند، زیرا در حال و هوای مستی هیچ اطلاعی از بیرون ندارند.
هوش مصنوعی: وطن هر چند محیطی دلگیر و ناراحتکنندهای باشد، ولی به هر حال وابستگیهایی دارد و مانند آتشسوزی که از سنگ بیرون نمیزند، نمیتوان از آن به سادگی جدا شد.
هوش مصنوعی: عصای موسی نور خویش را از دل فرعون ظالم نمایان کرد، اما برای ما، تاریکی شب همچنان باقی است و سحر به کمک ما نمیآید.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که زیبایی و جذابیت صورت انسانها، به ویژه افرادی که چشمهای دلفریب دارند، نمیتواند به سادگی تحت تاثیر تلخیها و مشکلات قرار گیرد. همانطور که شکر از بادام تلخ خارج نمیشود، لطافت و شادی ناشی از زیبایی نیز از چهرههای دلنشین کم نمیشود.
هوش مصنوعی: یاد آن خط مشکین هرگز از دل نمیرود و حتی مرگ هم نمیتواند آن را فراموش کند. این زیبایی و ارزش این سکه، از جنس نقره و طلا نیست که بتوان آن را به سادگی از آنها جدا کرد.
هوش مصنوعی: فکر او به قدری مرا در خود پیچیده و آشفته کرده که مانند یک نشتر نمیتواند از رگهای درهم برآمدهی من جدا شود.
هوش مصنوعی: زاهد فقط به ظاهر و باطن حقایق دسترسی دارد، در حالی که کسانی که فقط به سطح مسائل نگاه میکنند، نمیتوانند به عمق آنها برسند و از آنها بهرهای ببرند.
هوش مصنوعی: با قدرت نمیتوان افراد سرسخت را به راحتی متقاعد کرد، زیرا ناپختگی و بیتجربگی نمیتوانند به نتیجه مثبتی منجر شوند.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به این نکته اشاره دارد که افرادی که در برابر مشکلات و مرگ ناتوان هستند، سزاوار مرگ هستند. او به نوعی به انسانی میپردازد که از شدت عشق به فنا و نابودی، مانند موری که از خویش خارج میشود، نمیتواند خود را از این حالت رهایی بخشد. در واقع، شاعر به تحسین یا انتقاد از این نوع عشق و شوق پرداخته و آن را به شکل نمادین بیان میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.