دل نیاسود از تردد تا نشد منزل سفید
کرد ما را رو سفید آخر، که روی دل سفید!
بوی پیراهن نیامد، پیر کنعان تا نکرد
از دو چشم خود در دولتسرای دل سفید
چشم ما آب سیاه آورد از بس انتظار
تا شد از دامان صحرای طلب منزل سفید
حلقه بیرون در آتش است از نور شمع
چون سپند ما تواند شد درین محفل سفید؟
شد زلخت دل یکی صد آبروی چشم ما
کرد گوهر روی این دریای بی حاصل سفید
در جواب تلخ دادن ترشرویی می کنند
چون شود در عهد این بی حاصلان سایل سفید؟
همت ما صرف در پرداز دل شد از جهان
ما همین یک خانه را کردیم ازین منزل سفید
گر به دریا سایه اندازد گلیم بخت ما
در شبستان صدف گوهر شود مشکل سفید
کلک صائب تازه شد تا این غزل را نقش بست
روی دهقان را کند سرسبزی حاصل سفید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.