زلف او موی سفید نافه را در خون کشید
شاخ سنبل را زگلشن موکشان بیرون کشید
رتبه من در سیه بختی بلند افتاده است
کوکب من نیل بر رخساره گردون کشید
تا به چشم خویش دید اشک سبکسیر مرا
از خجالت موج پا در دامن جیحون کشید
سنگ نااهلان درستی در سراپایم نهشت
وقت مجنون خوش که پا در دامن هامون کشید
روغن بادام می خواهد ز چشم آهوان
خویش را در دامن صحرا ازان مجنون کشید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن که بخت او علم بر گنبد گردون کشید
آن که رای او رقم بر طارم میمون کشید
گنجهایی کز سعادت ساخت هر شب آسمان
رای او هر روز پیش شاه روزافزون کشید
بر لب دریای اقبالش گهر جوید همی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.