مخزن گوهر صدف از ته گزینی می شود
کف سبک در بحر از بالانشینی می شود
هر پر کاهی بود در دیده اش بال هما
صاحب خرمن کسی کز خوشه چینی می شود
کوته اندیشان ز استقبال غم آسوده اند
دردهای نسیه، نقد از دوربینی می شود
در مقام خویش باشد چوبکاری را ثمر
چوب گل سوداییان را چوب چینی می شود
رشته مریم کمند سوزن عیسی نشد
روحهای آسمانی کی زمینی می شود؟
ساده لوحی می کند هموار بر خود هر چه هست
رشته جان پرگره از خرده بینی می شود
با دل نازک کند اندک ملالی کار سنگ
موی سهلی سرمه آواز چینی می شود
صاف با آفاق کن صائب دل خود را که صبح
مشرق خورشید از روشن جبینی می شود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.