من نه آن دریای پرشورم که خس پوشم کنند
یا به گفتار خنک دلسرد از جوشم کنند
از فروغ مهر تابان زندگی گیرم زسر
چون چراغ ماه اگر صدبار خاموشم کنند
شور من حق نمک بسیار دارد بر جهان
دشمن چشمند اگر مردم فراموشم کنند
می مرا بیخود نمی سازد، مگر سیمین بران
شیر مست از پرتو صبح بناگوشم کنند
در می روشن رگ تلخی شود رگهای خواب
پنبه مینا اگر از پنبه گوشم کنند
سالها شد پیچ و تاب بیقراری می زنم
تا مگر چون رشته با گوهر هم آغوشم کنند
چون چراغ روز نوری نیست در سیما مرا
آن زمان گردد دلم روشن که خاموشم کنند
مصرع برجسته ام دیوان موجودات را
زود می آیم به خاطر گر فراموشم کنند
آسمان صائب عبث خم در خم من کرده است
من نه آن شمعم که پنهان زیر سرپوشم کنند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.