عشق بالا دست وجان بیقرارم داده اند
ساغر لبریز و دست رعشه دارم داده اند
آفتاب عالم افروزم که از بیم گزند
نیل چشم زخم ازین نیلی حصارم داده اند
از سر هر خار صد زخم نمایان خورده ام
تا دم جان بخش چون باد بهارم داده ام
گرچه چون مژگان تهیدستم زاسباب جهان
همتی چون گریه بی اختیارم داده اند
چون نباشم منفعل از صورت کردار خویش؟
با همه زشتی دوصد آیینه دارم داده اند
گر ببازم هر دو عالم را پشیمان نیستم
بوالعجب دست و دلی در این قمارم داده اند
چون گذارم دامن بی اعتباری را زدست؟
من که عمری خاکمال اعتبارم داده اند
از رگ من نیشتر بی رنگ می آید برون
تنگ چشمان جهان ازبس فشارم داده اند
نزل خاصان است درد و داغ این مهمانسرا
با چه استحقاق داغ بی شمارم داده اند؟
کار من صائب چنین از بدگمانی درهم است
ورنه در روز ازل سامان کارم داده اند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از شاعری عاشق است که حالتی پر از شور و دردی را توصیف میکند. او عشق را بالاتر از همه چیز میداند و خود را در وضعیتی ناآرام مییابد. شاعر از زخمهای زیادی که در طول زندگیاش تحمل کرده سخن میگوید و بر این نکته تأکید دارد که با وجود کمبودها، همتی قوی و ناخواسته در او وجود دارد. او به ارتباط خود با دنیا و شرایط نامساعدی که تجربه کرده، اشاره میکند و حتی اگر همه چیز را از دست بدهد، از آن پشیمان نیست. در نهایت، شاعر به وضعیت بغرنج و دردناک خود در این جهان اشاره میکند و به ناامیدی خود از بدگمانیها پرداخته، اعتقاد دارد که در آغاز خلقت برای او سرنوشتی رقم خورده است.
هوش مصنوعی: عشق به من داده شده که همیشه در این حال و هوا باشم، مانند جامی پر از شراب که در دستم است و دستانم به خاطر این شوق و هیجان، به لرزه افتادهاند.
هوش مصنوعی: من خورشید روشنیبخش جهانی هستم، اما از ترس آسیبهای دیگران، نگهبانانی با چشمهای نیلی دور من قرار دادهاند تا از گزند حفظ شوم.
هوش مصنوعی: من از هر خار و گزندی که خوردهام، زخمهای زیادی بر جای مانده است، اما در آخرین لحظات زندگیام، مانند نسیم بهاری جان تازهای به خود دادهام.
هوش مصنوعی: هرچند که مانند مژگان، از امکانات و وسایل دنیویی بیبهرهام، اما ارادهای بیاختیار و همتی عمیق به من عطا شده است، مانند گریهای که از سر اندوه میآید.
هوش مصنوعی: وقتی که از رفتار و کرداری که دارم تأثیر نمیپذیرم، با وجود تمام زشتیهای آن، دوصد آینه نشانم دادهاند.
هوش مصنوعی: اگر تمام جهان را هم در این قمار از دست بدهم، نادم نیستم. چه شگفتانگیز که در این بازی، قلب و جانم را به میان گذاشتهام.
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم خود را از دامن بیاعتنایی و بیاحترامی رها کنم؟ من که تمام عمرم را در خاک و ذلت گذراندهام و دیگران به من اعتبار و ارزش دادهاند.
هوش مصنوعی: از درون من، احساساتی با رنگ و بویی خاص بیرون میآید که نشاندهندهی سختیها و فشارهایی است که به من وارد شده است. فشارهای زندگی به قدری زیاد است که چشمانم را تنگ کرده و نمیتوانم راحت نفس بکشم.
هوش مصنوعی: درد و رنجی که در این مهمانسرا حس میکنم، ویژهی خاصان است. با چه دلیلی و شایستگیای این همه درد و غم را نصیب من کردهاند؟
هوش مصنوعی: من به خاطر بدگمانیهای دیگران درگیر مشکلات شدهام، در حالی که در روز آغازین زندگیام همه چیز برای من بهخوبی برنامهریزی شده بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.