گنجور

 
صائب تبریزی

اهل همت بحر را از خار و خس پل بسته اند

گوشه دامان به دامان توکل بسته اند

در گلستانی که غیرت باغبانی می کند

روی گل وا کرده اند و چشم بلبل بسته اند

از غبار لشکر خط خال رو گردان شود

خوش دلی این غافلان بر زلف و کاکل بسته اند

فیض یکرنگی تماشاکن که گلچینان باغ

بارها از بال بلبل دسته گل بسته اند

بر سفر کردن درین زودی دلیل روشن است

این که از شبنم جرس بر محمل گل بسته اند

بر نیامد شور صائب از شکرزار سخن

تا زبان طوطی خوش حرف آمل بسته اند