من کیم تا یار بی پروا به فریادم رسد؟
آه صبح و گریه شبها به فریادم رسد
دامن صحرا نبرد از چهره ام گرد ملال
می روم چون سیل تا دریا به فریادم رسد
از سواد شهر خاکسترنشین شد اخگرم
کو جنون تا دامن صحرا به فریادم رسد
کوه غم شد آب از فریاد عالمسوز من
کیست دیگر در دل شبها به فریادم رسد؟
جوش گل را گوش عاشق نغمه من مانده کرد
ناله بلبل کجا تنها به فریادم رسد
می روم از خویش بیرون پایکوبان چون سپند
تا کجا آن آتشین سیما به فریادم رسد
می توانم روز محشر شد شفیع عالمی
ناله امروز اگر فردا به فریادم رسد
در بیابانی که از گم کرده راهان است خضر
چشم آن دارم که نقش پا به فریادم رسد
تیزتر شد آتشم از نغمه خشک رباب
تن زنم تا قلقل مینا به فریادم رسد
شعله آواز، صائب برق زنگار دل است
مطربی کو تا درین سودا به فریادم رسد؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از احساس تنهایی و اضطراب خود سخن میگوید و به دنبال یاری است که در فریادش پاسخگو باشد. او از صبح و شب، از درد و غم خود مینالد و به نوعی به عشق و جنون اشاره میکند. شاعر میخواهد از ملالت دیار خاکسترنشین رهایی یابد و به دنیای پرشور و پر از احساسات برود. او همچنین به نالههای بلبل اشاره میکند و به دنبال کسی است که بتواند در سختیها و قساوت شب به او امید دهد. در نهایت، شاعر به این نکته میرسد که فقط با صدای دلنشین و شعله عشق میتواند به آرامش برسد و در جستجوی مطربی است که در این مسیر همراهش باشد.
هوش مصنوعی: من کیستم که محبوبم بدون دغدغه به کمک من بیاید؟ آه اینکه خوبیهای صبح و اشکهای شبها، هیچکدام به داد من نخواهد رسید.
هوش مصنوعی: دستنخورده و زیبا بودن طبیعت را از چهرهام دور کن. من مانند سیلی خروشان حرکت میکنم تا به دریا برسم و کسی صدای مرا بشنود.
هوش مصنوعی: از سیاهچالهای که در شهر خاکستر وجود دارد، شعلهای به وجود آمده که من را به جنون میکشاند. این جنون به حدی است که میخواهم فریادم به دامن بیابان برسد.
هوش مصنوعی: غمهایم چون کوهی بزرگ شدهاند و صدای نالههای جانسوز من، آب شده است. اکنون کسی نیست که در دل شبها به فریاد من برسد و به کمکم بیاید.
هوش مصنوعی: عشق و احساسات عمیق باعث میشود که صدای زیبای گلها و نغمههای بلبل به دل عاشق برسد. در این میان، ناله بلبل که حاوی درد و غم است، به تنهایی نمیتواند صدای فریاد عاشق را بشنود. این تصویر از ناامیدی و نیاز به توجه و همدردی در بطن عشق و احساسات انسان نشأت میگیرد.
هوش مصنوعی: من به سوی بیرون میروم، شاد و شنگول مانند یک درخت، و منتظر هستم تا ببینم آن چهره آتشین چه زمانی به من پاسخ خواهد داد.
هوش مصنوعی: در روز قیامت میتوانم شفیع باقی جهان باشم، اگر امروز در نالهام، فردا کسی به فریاد من برسد.
هوش مصنوعی: در بیابانی که گم شدهها در آن سرگردانند، به دنبال نشانهای هستم که راهنماییام کند و به کمکم بیاید.
هوش مصنوعی: آتش در درونم به شدت افزایش یافته است و از صدای دلانگیز ساز، حالا میخواهم با تمام وجود خود را به صدا درآورم تا جلب توجه فرشتهای به نام مینا کنم.
هوش مصنوعی: شعلههای آواز مانند جرقهای از دل زخمی من است. ای مطرب، کسی که بتواند در این حال و هوای احساسی به فریادم برسد، کجاست؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.