چرخ زنگاری مرا غمناک نتوانست کرد
این دخان چشم مرا نمناک نتوانست کرد
از گهر گرد یتیمی شست آب چشم من
گرد کلفت از دل من پاک نتوانست کرد
خاک پیش تشنگان هرگز نگیرد جای آب
چاره مخمور می، تریاک نتوانست کرد
بر لب گفتار هر کس مهر خاموشی نزد
جنت دربسته را ادراک نتوانست کرد
گرچه چندین دست بیرون کرد از یک آستین
عقده ای باز از دل خود تاک نتوانست کرد
غنچه دلگیر ما از تنگی این گلستان
بر مراد دل گریبان چاک نتوانست کرد
وای بر آن کس که در شبها پی تسخیر فیض
دیده بیدار خود، فتراک نتوانست کرد
می تراود بوی درد از خرقه خونین دلان
نافه بوی خویش را امساک نتوانست کرد
از زمین خاکساری پوچ بیرون آمدیم
تخم ما نشو و نما در خاک نتوانست کرد
ماه عید از سینه ام گرد کدورت را نبرد
زنگ ازین آیینه صیقل پاک نتوانست کرد
با تهی چشمی چه سازد نعمت روی زمین؟
سیر چشم دام صائب خاک نتوانست کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق و غمناک شاعر میپردازد. شاعر از چرخ زنگاری و دخان (دود) که نتوانستهاند او را غمگینتر کنند، صحبت میکند و به یتیمی و بینوا بودن خود اشاره دارد. او میگوید که هیچ چیز نمیتواند جای خالی آب را پر کند و احساساتش را تسکین دهد. همچنین، با به کار بردن نمادهای مختلف، نشان میدهد که باوجود تلاشها و دستان بسیاری که برای تغییر اوضاع در کارند، اما هیچ چیز نمیتواند درون او را تغییر دهد. او از گلستانی که تنها غنچه دلگیر او را در برگرفته و از ناپایداری زندگی در دنیای خاکی سخن میگوید و نهایتاً به حسرت و ناتوانی در دستیابی به نعمتهای واقعی اشاره میکند. این اشعار به نوعی حس عجز و ناکامی را به تصویر میکشند.
هوش مصنوعی: این دنیا و مشکلات آن نتوانستند مرا غمگین کنند و اشکهایم هم نمیتوانند احساساتم را تحت تاثیر قرار دهند.
هوش مصنوعی: به خاطر یتیم بودنم، اشکهایم مانند گوهری است که با آب شسته میشود، اما دلتنگی و غم درونم را هیچکس نمیتواند از بین ببرد.
هوش مصنوعی: خاک هرگز نمیتواند جای آب را برای تشنگان پر کند. اگر چه شراب موقتی انسان را غرق در سرخوشی میکند، اما تأثیر تریاک هم نمیتواند این مشکل را حل کند.
هوش مصنوعی: هر کس در گفتارش حرفی میزند، اما به مانند گلولهای است که به جنت دربسته برخورد میکند و در واقع، هیچکس نمیتواند عمق آن سکوت و عدم درک را درک کند.
هوش مصنوعی: هرچند که شخصی میتواند با ترفندها و ناراحتیهایش از یک منبع، مانند یک آستین، اقدام کند و کارهای مختلفی انجام دهد، اما نمیتواند از دل خود گرههای درونیاش را بگشاید و رنجشها را حل کند.
هوش مصنوعی: دل غمگین و بیتاب ما به خاطر محدودیتها و تنگیهای این گلستان، نتوانست به خواستههایش برسد و از دردش فریاد بزند.
هوش مصنوعی: آه بر کسی که در شبها به دنبال بهرهمندی از موقعیتها و فرصتهای خوب بود، اما نتوانست خواب خود را ترک کند و به این هدف برسد.
هوش مصنوعی: از دلهای خونین، بوی درد به مشام میرسد و آنها نتوانستند از انتشار درد و اندوه خود جلوگیری کنند.
هوش مصنوعی: ما از دنیای مادی و بیارزش خارج شدیم و نمیتوانیم در این زمین، ریشهدار شویم یا رشد کنیم.
هوش مصنوعی: در ماه عید، دل من از ناملایمات پاک نشد و نتوانستم زنگارهای این آینه را تمیز کنم.
هوش مصنوعی: با چشم خالی چه میتوان کرد از نعمتهای زمین؟ پر شدن چشم، گنجایش خاک را نمیتواند برطرف کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.