گنجور

 
صائب تبریزی

چشم برق از اشتیاق خرمن من می پرد

در پی آزار زخم چشم سوزن می پرد

شعله آتش اگر سیلی خور خوی تو نیست

از چه رودایم چراغ از چشم گلخن می پرد؟

داغ ناسور مرا تحریک کس در کار نیست

آتش ما کی به بال طرف دامن می پرد؟

فتنه دستی زآستین برکرد کاندر شهر و کوی

بی محرک سنگ از چنگ فلاخن می پرد

بلبل ما چون کند آهنگ دوری از چمن

آب و رنگ اعتبار از روی گلشن می پرد

صائب از نظاره ات گلزار اگر شد دور نیست

در تماشای تو رنگ از روی گلشن می پرد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode