گنجور

 
صائب تبریزی

از شکست من دم تیغ تغافل می‌پرد

رنگ سیلاب از ثبات پای این پل می‌پرد

این گران‌پرواز از فریاد بلبل برنخاست

کی به شبنم خواب ناز از دیده گل می‌پرد؟

از هجوم زاغ جای خنده بر گل تنگ شد

زین سیاهی زود ازین گلزار بلبل می‌پرد

زلف و کاکل هم بلندآوازه می‌گردد ز حسن

حسن سرکش گر به بال زلف و کاکل می‌پرد

زود خواهد کرد بلبل را کف خاکستری

آتشی کز روی شرم‌آلوده گل می‌پرد

پیش آن گل از خجالت می‌کشد خط بر زمین

دود آه من که دوشادوش سنبل می‌پرد

بی‌قراری لازم افتاده است قرب حسن را

شبنم این باغ بیش از چشم بلبل می‌پرد

می‌شمارد لامکان را منزل نقل مکان

بی‌پر و بالی که با بال توکل می‌پرد

ناله من سبزهٔ خوابیده را بیدار کرد

کی ندانم خواب مستی از سر گل می‌پرد

همچو کبک وحشی از پیش ره سیلاب عشق

کوه با آن صبر و تمکین بی‌تامل می‌پرد

گر نوای آتشین صائب تمنا می‌کنی

این شرار از شعله آواز بلبل می‌پرد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode