زمین نقش پایی است بر آستانت
فلک شیشه باری است از کاروانت
دم عیسوی از بهارت نسیمی
کف موسوی برگی از بوستانت
سماعیل، رد کرده قربانی تو
کمین بنده ای یوسف از کاروانت
فلک کله آه سودایی تو
زمین گرد پاپوش سرگشتگانت
دم صبح زخم نمایان تیغت
دل شب نمودار زاغ کمانت
خزان باددستی ز گلزار جودت
بهار آشنارویی از بوستانت
چو آیینه دان تو خورشید باشد
چه باشد عذار ثریا فشانت
ندانم چگونه است آیینه تو
که شد خیره چشم ز آیینه دانت
نشان تو ای بی نشان از که جویم؟
که در بی نشانی است پنهان نشانت
ترا می رسد دعوی کبریایی
که بوسد ز دور آسمان آستانت
ز توحید صائب چه دم می زنی تو؟
مبادا شود آب، تیغ زبانت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به ستایش و تجلیل از زیباییها و ویژگیهای خداوند میپردازد. شاعر با استفاده از تمثیلها و تصاویر غنی، زمین و آسمان را به عنوان نشانههایی از عظمت و قدرت الهی توصیف میکند. او به بهار و خزان اشاره میکند و نمادهای مختلفی از قربانی و فداکاری را مطرح میسازد. در انتها، شاعر به راز و رمزهای الهی اشاره کرده و از شناخت ناپذیری خداوند سخن میگوید، همچنین بر لزوم احتیاط در بیان صفات الهی تأکید میکند.
هوش مصنوعی: زمین، نشانهای از آثار توست و آسمان همچون شیشهای است که بار و سفر کاروان تو را در خود دارد.
هوش مصنوعی: نسیمی از بهار به مانند روح عیسوی به وزش درآمده و مثل دست موسی، گلی از باغ تو را همراه دارد.
هوش مصنوعی: سماعیل، قربانی تو را از دست دادهاند و بندهای از یوسف در مسیر کاروان تو پنهان شده است.
هوش مصنوعی: آسمان به خاطر عشق تو، زمین را مانند پاپوشی برای سرگردانی تو ساخته است.
هوش مصنوعی: در صبح، زخمی که تیغ تو ایجاد کرده بود، در دل شب نمایان شد و مانند زاغی که در حال پرواز است، شکل کمان تو را به نمایش گذاشت.
هوش مصنوعی: باد خزان با دست خود گلهای بخشش تو را از بوستانتان میچیند، مانند بهار که به آشنایی با گلزار میآید.
هوش مصنوعی: اگر همچون آینه، خورشید را بشناسی، چه ارزشی دارد چهرهی ثریا که نورش را بر تو میپاشد؟
هوش مصنوعی: نمیدانم چه ویژگیای دارد آینه تو که چشمانم را به خود خیره کرده است و از آینهات آگاهی میگیرد.
هوش مصنوعی: ای بینشان، من از چه کسی باید نشانه تو را بگیرم؟ چون تو خودت در عدم نشانیات، نشانههای خود را پنهان کردهای.
هوش مصنوعی: تو آنچنان بزرگی که حتی آسمان از دور به خاطر عظمتت، آستان تو را میسازد و برای تو احترام قائل است.
هوش مصنوعی: چرا از وحدت پر میزنی؟ مبادا که زبانت به دو دلی بیفتد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو خاک سیه را دهی آب روشن
به سالی گلی بردهد بوستانت
منم خاک تو گر دهی آب لطفم
دهم صد گل شکر در یک زمانت
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.