از خود گذشتگان را آیینه بی غبارست
پیوسته صاف باشد بحری که بیکنارست
آن را که خلق خوش هست تنها نمی گذارند
کی بی حریف ماند رندی که خوش قمارست؟
با ناز برنیایند اهل نیاز هرگز
گل گر پیاده باشد در بلبلان سوارست
دیوانه را ملامت اسباب خنده گردد
بر کبک مست سختی دامان کوهسارست
عاشق ز خاکساری بی بهره است از وصل
دیوار بوستان را از گل نصیب، خارست
تا دل برید ازان زلف از سر نهاد شوخی
چشم به خواب رفته است دامی که بی شکارست
از خون مرده صائب سنگین ترست خوابت
جایی که هر رگ سنگ چون نبض بیقرارست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی ویژگیهای انسانهای واقعی و عشق میپردازد. شاعر میگوید که انسانهای باگذشت و خوب، مانند آینهای صاف هستند و همیشه در کنار یکدیگر قرار میگیرند. او به عشق و دلبستگی اشاره میکند و میگوید که عاشق واقعی از انزوا دور است و زیباییها در کنار هم معنا مییابند. همچنین، عشق را بهعنوان امری دشوار و همراه با رنج معرفی میکند. در نهایت، شاعر به حالتی از سرگشتگی و بیقراری اشاره دارد که ناشی از عشق و جدایی است.
هوش مصنوعی: افرادی که از خود گذشتهاند و به دیگران فکر میکنند، مانند آیینهای از زرق و برق خالی و روشن هستند. دریا همواره صاف و زلال میماند وقتی که به ساحل انتهایی نمیرسد.
هوش مصنوعی: کسی که دارای شخصیت خوب و دلپذیر است، هرگز تنها نمیماند؛ زیرا هیچکس نمیتواند با فردی که در قمار خوشسلیقه است رقابت کند.
هوش مصنوعی: افراد نیازمند و دلبسته، به خودشان نمیرسند، چرا که اگر گل را در بین بلبلها قرار دهی، حتی اگر پیاده هم باشد، همیشه میدرخشد و برتری دارد.
هوش مصنوعی: دیوانه وقتی مورد سرزنش قرار میگیرد، برایش خندهدار میشود، زیرا سختیهای زندگی مانند دامهای کوهستانی برایش جذاب و جالب است.
هوش مصنوعی: عاشق واقعی از تواضع و فروتنی بی نصیب است، زیرا رابطهای عمیق و نزدیک نیاز دارد. در این دنیا، دیوار باغ از گل پر شده، اما خار تنها نصیب کسی است که به این عشق توجه نمیکند.
هوش مصنوعی: وقتی دل از آن زلف برید، شوخی چشمان خواب آلود به دام افتاده است، اما آنها که در دامند، شکار نمیکنند.
هوش مصنوعی: خواب تو در جایی است که هر عصب مانند سنگی سنگین و بی قرار است، سختتر از خون مرده.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از خودگذشتگان را آیینه بی غبارست
پیوسته صاف باشد بحری که بی کنارست
دنیا طلب محال است در خاک و خون نغلطد
موج سراب این دشت شمشیر آبدارست
ته جرعه خزان است رنگ شکسته من
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.