مستوری حسن از نظر بوالهوس ماست
این آینه رو پرده نشین از نفس ماست
بال و پر ما تیر جگردوز خزان است
پیراهن گل چاک ز شوق قفس ماست
اندیشه نداریم چو شمع از دهن گاز
سر پیش فکندن ثمر پیشرس ماست
از حسن گلوسوز شکر باج ستانیم
پروانه ناکام، کباب مگس ماست
بی برگی ما برگ و نوای دگران است
شیرازه گلهای چمن خار و خس ماست
هر چند درین قافله پامال غباریم
هر کس که به راه آمده است از جرس ماست
صائب مگر ایام خزان پاک نماید
گردی که بر آیینه گل از نفس ماست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و معانی عمیق عشق و زیبایی میپردازد. شاعر از حسن و زیبایی معشوق صحبت میکند و به درد دلها و اندوههای عشق اشاره دارد. او به تصویر کشیدن احساسات خود از طریق نمادهایی مثل شمع و پروانه پرداخته و وضعیت انسانی را در مسیر عشق و زندگی توصیف میکند. در نهایت، شاعر به این نکته اشاره میکند که هر چند در مسیر زندگی به مشکلات و غبارها برمیخوریم، اما زیبایی و حقیقت عشق همیشه در یاد هست.
هوش مصنوعی: زیبایی و جذابیت معشوق تنها به خاطر نامرئی بودن او در چشمهای ماست. این آینه که حقیقت را نشان میدهد، تحت تأثیر نفس و میلهای ما پنهان است.
هوش مصنوعی: ما در دل خود پر از آرزوهای بزرگ داریم، اما شرایط سخت و دشوار به ما آسیب میزند. لباس زیبای گلها که نشان از شوق و عشق ماست، در واقع در چنگال زندانی است که ما ساختهایم.
هوش مصنوعی: ما مانند شمعی هستیم که به خاطر شدت گرما سرش را به سمت جلو خم کرده است و در این حال، دیگر به فکر چیزهای دیگر نیستیم. میوه و نتیجه تلاشهای ما در آینده نزدیک به بار خواهد نشست.
هوش مصنوعی: ما از زیبایی گل که دل را میسوزاند، شکر میگیریم و پروانهای که در عشق شکست خورده، طعمهی ماست که مانند کباب شده است.
هوش مصنوعی: ما بدون برگ، تنها معطوف به صداها و زیباییهای دیگران هستیم. در حالی که وضعیت ما مانند خار و علف، از گلهای چمن دور است.
هوش مصنوعی: هرچند که در این مسیر پرچالش، تحت تأثیر مشکلات و سختیها هستیم، اما هر کسی که به این راه قدم گذاشته، بخشی از جمع ما و همراه ماست.
هوش مصنوعی: آیا ممکن است روزگار خزان، گرد و غبار را که بر روی آیینه گل نشسته، پاک کند؟ این گرد و غبار ناشی از نفس و حضور ماست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ما تشنه لب و چشمه ی حیوان نفس ماست
درویش جهانیم و هما در قفس ماست
آن زهر پرستی که بود در شکرستان
بیگانه ز خاییدن شکر مگس ماست
آن کعبه روانیم که در بادیه ی راز
[...]
آیینه خورشید دل بی هوس ماست
بیداری آفاق چو صبح از نفس ماست
هر چند نفس آینه را تار نماید
روشنگر آیینه دلها نفس ماست
لیلی که گران است بر او ناله مجنون
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.