گنجور

 
صائب تبریزی

شیرازه طرب خط پیمانه بوده است

سیلاب عقل، گریه مستانه بوده است

از بند گشت شورش مجنون یکی هزار

زنجیر تازیانه دیوانه بوده است

امروز کرده اند جدا خانه کفر و دین

زین پیش اگر نه، کعبه صنمخانه بوده است

امروز حسن و عشق جدایند، اگر نه شمع

یک مصرع از سفینه پرواز بوده است

با دامن گشاده صحرا چه می کند

هر سبزه ای که در گره دانه بوده است

صائب غبار خط معموره چون شود؟

جغدی که خال چهره ویرانه بوده است