زان آتشین میی که ز لب در ایاغ توست
یاقوت آبدار بتان سنگداغ توست
نتوان ز جستجو به تو هر چند راه برد
هر کس برون دویده ز خود در سراغ توست
چشمی که چون ستاره نظربند خواب نیست
حیران پرتو گهر شبچراغ توست
دلهای پاره پاره خونین دلان خاک
در چشم عارفان گل صد برگ باغ توست
در چشم من ز سنبل فردوس بهترست
آشفته خاطری که پریشان دماغ توست
از درد اگر به صاف بود چشم دیگران
ما را نظر ز صاف به درد ایاغ توست
از روی آتشین تو بی بهره ایم ما
هر چند نور دیده ما از چراغ توست
خواهد حباب وار سرت را به باد داد
این باد نخوتی که گره در دماغ توست
چون صائب آن که چاشنی درد یافته است
قانع به زخم خار ز گلهای باغ توست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.