گنجور

 
صائب تبریزی

شاهنشهی است عشق که دل جلوه گاه اوست

آهی که خیزد از دل ما گرد راه اوست

دل را ز کام هر دو جهان سرد ساختن

تأثیر اولین نفس صبحگاه اوست

از یک نگاه، زیر و زبر کردن جهان

بازیچه ای ز گردش چشم سیاه اوست

چون نور آفتاب، پریشان خرام نیست

دلهای چاک، مشرق روی چو ماه اوست

گردون که صبح و شام زند غوطه در شفق

صید به خون تپیده ای از صیدگاه اوست

نتوان شکست لشکر دل را به ترکتاز

این فتح در شکستن طرف کلاه اوست

هر سینه ای که پاک شد از گرد آرزو

میدان تیغ بازی برق نگاه اوست

فتح از سپاه عشق بود، گرچه وقت جنگ

انگشت زینهار، لوای سپاه اوست

عشق تو آهویی است که از چشمه سار دل

هر تخم آرزو که برآید گیاه اوست

از خسروی است فتح که هنگام دار و گیر

دست دعای خلق لوای سپاه اوست

صائب به غیر چهره زرین عشق نیست

آن کهربا که کاهکشان برگ کاه اوست

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
وطواط

امروز روی عالم و پشت سپاه اوست

اصحاب دین و اهل هدی را پناه اوست

فرمانده نواحی عالم ببیش و کم

از مستقر ماهی تا جرم ماه اوست

گرد حسام و معرکه و کارزار اوست

[...]

انوری

بازآمد آنکه دولت و دین در پناه اوست

دور سپهر بندهٔ درگاه جاه اوست

مودود شه مؤید دین پهلوان شرق

کامروز شرق و غرب جهان در پناه اوست

گردون غبار پایهٔ تخت بلند او

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از انوری
عرفی

گلزار حسن تازه ز روی چو ماه اوست

گلدسته ی فریب به دست نگاه اوست

ماییم و کشت باغ محبت که سر به سر

زهر آب داده نیش ملامت گیاه اوست

مرغان قدس گرد سرش جوش می زنند

[...]

بیدل دهلوی

عالم طلسم وحشت چشم سیاه اوست

تا ذره‌ای‌ که می‌رمد از خود نگاه اوست

ماییم و پاسبانی خلوت‌سرای چشم

بیرون رو، ای نگاه‌! که این خوابگاه اوست

شبنم به نیم چشم زدن جوهر هواست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از بیدل دهلوی
ملک‌الشعرا بهار

شیرین‌لبی که آفت جان‌ها نگاه اوست

هرجا دلیست بستهٔ زلف سیاه اوست

کردم سراغ دل ز مقیمان درگهش

گفتند رو بجوی مگر فرش راه اوست

گویند یار خون دل خلق می‌خورد

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه