دلم ز گریه مستانه هم صفا نگرفت
فغان که آب شد آیینه و جلا نگرفت
نیامد از ته حرف شکوه ام به زبان
شرر ز آتش آسوده ام هوا نگرفت
کجا به مردم بیگانه انس می گیرد؟
رمیده ای که سلامی ز آشنا نگرفت
ز چشم، کاسه دریوزه سیر چشمی من
به رنگ بی بصران پیش توتیا نگرفت
ز مد عمر، نصیبش سیاهکاری بود
کسی که سرخط مشق جنون ز ما نگرفت
شود به باد کجا حکم او روان چون آب؟
سبکروی که هوا را به زیر پا نگرفت
بس است سایه تیر تو استخوان مرا
مرا به زیر پر و بال اگر هما نگرفت
کجا رسدبه گریبان مدعا صائب؟
که دست کوته ما دامن دعا نگرفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر حاکی از حسرت و درد عمیق است. شاعر از گریه و غم خود سخن میگوید و احساس میکند که آرامشی نمییابد. او به ناکامیهایش در بیان شکایت و درد دلش اشاره میکند و میگوید که کسی نمیتواند با او ارتباط برقرار کند. شاعر به بیثمری عمر خود اشاره کرده و احساس میکند که سرنوشتش بیعدالتی بوده است. او از بار سنگین عشق و زندگی خسته است و به نظر میرسد به شدت به دلسوختگی و عدم درک از سوی دیگران دچار است. نهایتاً، او به قدرت دعا و نیازش به آن اشاره کرده و میگوید که دستش به دعا نمیرسد و در تلاش برای تغییر وضعیتش ناکام است.
هوش مصنوعی: دل من از گریههای شاد و مستانه هم آرام نگرفت و فریاد میزنم که آینه شکسته شده و هیچ درخشش و زیبایی پیدا نکرد.
هوش مصنوعی: از دل شکایتم چیزی به زبان نمیآید و آرامش من مانند آتش سوزان است که در دل دارم، اما هیچ تاثیری بر بیرون ندارد.
هوش مصنوعی: کجا ممکن است که یک موجود غریبه با دیگران راحت و صمیمی شود؟ موجودی که حتی از یک سلام از طرف آشنا هم دوری میکند.
هوش مصنوعی: از چشمم، جمعی از افراد بیچشم (کور) به نگاه من توجهی نداشتند و دلخوشی من نزد تو، همچون افرادی که به رنگ دنیای کوران دراختیار ندارند، نبود.
هوش مصنوعی: کسی که در زندگیاش فقط بدبختی و ناامیدی نصیبش شده، آن فرد هرگز نتوانسته از ما یاد بگیرد و راه دیوانگی را دنبال کند.
هوش مصنوعی: آیا ممکن است فرمان او مانند آب به باد برود؟ همانطور که انسانی سبکبار، هوا را زیر پا نمیگذارد.
هوش مصنوعی: کافی است که تیر تو سایهام را گرفته و استخوانم را به درد آورده است. اگر پر و بال من را هم بگیری، باز هم نمیتوانم از تو فرار کنم.
هوش مصنوعی: کجا میتوان به خواستههای خود رسید، اما ما که دستمان کوتاه است، نتوانستیم به دامن دعا و نیایش دست بزنیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جز از غبار مذلت دلم جلا نگرفت
بخاک تا نفتاد این گهر صفا نگرفت
ز دستبرد حوادث گریخت یک سر تیر
هدف بدشت بلا نیز جای ما نگرفت
رمیده اند چنان از خط هواداران
[...]
دلم زگریهٔ مستانه هم صفا نگرفت
فغان که آب شد آیینه و جلا نگرفت
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.