ز دیده رفت و قرار از دل شکیبا رفت
شکست در جگرم سوزن و مسیحا رفت
ز داغ سینه، سیاهی فتاد و می سوزم
که نقش خیمه لیلی ز روی صحرا رفت
ز خارزار تعلق کشیده دامن رو
که بحث بر سر یک سوزن مسیحا رفت
گلی نچید ز دام فریب طره او
میان بال فشانان ستم به عنقا رفت
مشو مقید همراه، اگر چه توفیق است
که از جریده روی کار مهر بالا رفت
در آن زمان که بریدند دست، مدعیان
ز تیغ بازی غیرت چه بر زلیخا رفت
به هوش باش که از هرزه خندی آخر کار
میان مجلس می آبروی مینا رفت
کباب عصمت بزم شراب او گردم!
که رنگ می نتواند برون ز مینا رفت
مگر ز فیض ازل یافتی نظر صائب؟
که هر که زمزمه ات را شنید از جا رفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر حاکی از احساس درد و جدایی است. شاعر از احساساتی مانند سوختن دل، ناامیدی و فراق صحبت میکند. او به یاد معشوق و زیباییهایش میافتد و به ناتوانی خود در مقابله با این احساسات اشاره میکند. همچنین، او به خطرات عشق و بیاعتمادی به دیگران میپردازد و از لذتهای زودگذر دنیا صحبت میکند. در نهایت، شاعر به توفیق و فیض ازلی اشاره میکند و بیان میدارد که هر کس صدای او را بشنود، تحت تاثیر قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: از چشمم دور شد و آرامش از دل صبورم رفت. درد در دل من مانند سوزنی فرورفت و کسی که مایه نجات و شفا بود، از کنارم رفت.
هوش مصنوعی: از درد سینهام، تاریکی بر من سایه افکنده و در آتش غم میسوزم چون تصویر خیمه لیلی از روی زمین محو شده است.
هوش مصنوعی: از محیط و شرایط سخت و دشوار خود فاصله بگیر، چرا که در اینجا تنها درباره یک مسئله کوچک و بیاهمیت صحبت میشود.
هوش مصنوعی: گلِّی از دام فریب موهای او نچین، زیرا در بین بالهای پخش شده، او به سمت پرندهای افسانهای (عنقا) پرواز کرده است.
هوش مصنوعی: به خودت فرصت بده تا آزادانه زندگی کنی، زیرا زندگی کردن به شکل محدود و مقید، هرچند ممکن است ثمراتی داشته باشد، اما نمیتواند تجربهای کامل و رضایتبخش را برایت به ارمغان بیاورد.
هوش مصنوعی: در زمانی که دستها قطع شد، ادعاکنندگان در مورد شجاعت و غیرت چه بر سر زلیخا آوردند.
هوش مصنوعی: مراقب باش که از خندههای بیمورد و سطحی در جمع، ممکن است در نهایت آبروی تو یا دیگران آسیب ببیند.
هوش مصنوعی: من به مقام بیعیبی او شگفتزدهام و گمان میکنم که در بزم او حتی رنگ شراب هم نمیتواند از ظرف مینا خارج شود.
هوش مصنوعی: آیا از الطاف بیپایان خداوند بهرهمند شدهای که صدای تو باعث میشود هر کس آن را بشنود، تحت تأثیر قرار گیرد و جایش را ترک کند؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ایا رونده که عمر تو در تمنا رفت
تو هیچ جای نرفتی و پایت از جا رفت
زره روان که رفاقت ز خلق ببریدند
رفیق جوی که نتوان براه تنها رفت
اگر چه نبود بینا ز ره برون نرود
[...]
جناب خواجه محیت حقش بیامرزد
ببین چه گوهر ذیقیمتی ز دنیا رفت
وفا مجوی ز خلق زمانه کاین اکسیر
به اسم بدرقه اندر قفای عنقا رفت
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.