خون من نیست به تشریف شهادت قابل
ورنه اندیشه ازان غمزه خونخوارم نیست
من که آب از جگر لعل برآرم به فسون
بوسه ای رنگ ازان لعل گهربارم نیست
صائب از قحط خریدار خموشم، ورنه
گهری نیست که در سینه افگارم نیست
بر دل نرم گران ناز خریدارم نیست
نخل مومم، غمی از سردی بازارم نیست
طوطی از آینه هر چند به گفتار آمد
پیش آن آینه رو قدرت گفتارم نیست
همچو دیوار ز بس واله این گلزارم
سر مویی خبر از سرزنش خارم نیست
دخل دریا که بر او تنگ بود روی زمین
خرج یک روزه مژگان گهربارم نیست
نور بیگانه بود برق سیه خانه من
شمع بالین به جز از دیده بیدارم نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق و درونی شاعر میپردازد. شاعر به نوعی زوال و بیتوجهی اشاره میکند و از ناتوانی در ابراز عشق و ارزشهای خود سخن میگوید. او به طور تلویحی از نبود خریدار برای زیباییها و احساساتش صحبت میکند و حسرتی عمیق از نداشتن دلباختهای دارد که ارزشهای او را درک کند. همچنین، شاعر به سردی و تنهایی اشاره میکند و نشان میدهد که حتی با وجود زیباییها، در جهان اطراف او هیچ چیز از عشق و توجه حقیقی برخوردار نیست. تصویر انزوا و ناکامی در این شعر به وضوح محسوس است.
هوش مصنوعی: خون من به دلیل جایگاه شهادت ارزشمند نیست، وگرنه فکر من از آن نگاه تند و ستمگرانه غمگین نمیشود.
هوش مصنوعی: من میتوانم با زبان شیرین و جذاب خود، احساساتی را بیان کنم که از دل میجوشد. اما برای بهدست آوردن آن زیبایی و جذابیت واقعی، نیازی به تظاهر یا خیالی باطل نیست.
هوش مصنوعی: من به خاطر کمبود خریدار ساکت ماندهام، وگرنه در دل من گوهری هست که ارزش زیاد دارد.
هوش مصنوعی: دل من نرم و حساس است و من در جستجوی محبت و حمایت هستم. اما مانند درخت نخل، با وجود سختیها و چالشهایی که در بازار زندگی وجود دارد، احساس غم و ناراحتی نمیکنم.
هوش مصنوعی: پرنده طوطی اگرچه در مقابل آینه سخن میگوید، اما به هیچ وجه نمیتواند قدرت بیان من را در همان آینه نشان دهد.
هوش مصنوعی: مانند دیواری هستم که به خاطر زیبایی این گلزار، دیگر خبری از سرزنش خارها و آسیبهای آن ندارم.
هوش مصنوعی: اگرچه دریا از نظر اندازه و ثروتش بسیار بزرگ و فراوان است، اما مخارج روزانه و لذتهای کوچک زندگی من به اندازهای نیست که بتوانم به آن دریایی به این بزرگی توجه کنم یا از آن بهرهبرداری کنم.
هوش مصنوعی: نور بیگانه در اینجا به معنای نوری است که متعلق به من نیست و بر هیبت تاریک خانهام میتابد. شمعی که در کنار تخت خواب من قرار دارد، تنها به چشمان بیدار من وابسته است و چیز دیگری نمیتوانم ببینم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
من که در سر هوس طره دستارم نیست
هیچ با سایه اقبال هما کارم نیست
غم و غمخوار به اندازه هم می باشند
شادم از بی کسی خویش که غمخوارم نیست
از خریدار به گوهر چه رسد غیر شکست؟
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.