گنجور

 
صائب تبریزی

پیش صاحب نظران درد و دوا هر دو یکی است

چشم بیمار و لب روح فزا هر دو یکی است

پیش ما سایه دیوار و هما هر دو یکی است

خاک و زر در نظر همت ما هر دو یکی است

صورت حال جهان گر بد و گر نیک بود

پیش آیینه خوش مشرب ما هر دو یکی است

نوش و نیش است یکی پیش سبکرفتاران

خار و گل در گذر باد صبا هر دو یکی است

پشت و رو آیینه را مانع یکتایی نیست

کفر و دین در نظر وحدت ما هر دو یکی است

گل رعنا نبود عالم بیرنگی را

باده و خون به مذاق عرفا هر دو یکی است

پیش آن کس که به تسلیم و رضا تن درداد

لذت نیشکر و تیر قضا هر دو یکی است

تا ازان کعبه مقصود جدا افتادم

دل بیتاب من و قبله نما هر دو یکی است

اگر این است ره راست که من یافته ام

خطر راهزن و راهنما هر دو یکی است

در کمانخانه زنخجیر، ترازو گردد

مژه شوخ تو و تیر قضا هر دو یکی است

در ته پای تو از سرکشی و رعنایی

خون پامال من و رنگ حنا هر دو یکی است

ز احتیاج تو کریمان ز لئیمند جدا

دل چو افتاد غنی بخل و سخا هر دو یکی است

هر قدر خط تو افزود، مرا مهر فزود

سبزه خط تو و مهرگیا هر دو یکی است

در سراپرده گوش تو ز سنگینی ناز

ناله عاشق و آواز درا هر دو یکی است

دوزخ مردم یکرنگ دورنگان باشند

چه بهشتی است که روز و شب ما هر دو یکی است

خواهش نام کم از خواهش نان صائب نیست

که صلای کرم و بانگ گدا هر دو یکی است

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode