لطف و قهر تو به چشم من غمناک یکی است
نظر مرحمت و حلقه فتراک یکی است
چه گره واکند از خاطر من ابر بهار؟
دانه سوخته و خاطر غمناک یکی است
نسبتی نیست به خورشید گل روی ترا
اینقدر هست که خوی تو و افلاک یکی است
چون خزان آتش بیداد زند در گلشن
چهره نازک گل با خس و خاشاک یکی است
نشود نشأه می مختصر از شیشه و جام
فیض جام جم و آیینه ادراک یکی است
رتبه مردم افتاده کجا، خاک کجا
گرچه در مرتبه، افتادگی و خاک یکی است
بیخبر شد ز جهان هر که گرفتار تو شد
فیض زنجیر تو و سلسله تاک یکی است
به قبول نظر عشق توان گشت تمام
در همه روی زمین آینه پاک یکی است
سربرآورده ام از قلزم وحدت صائب
سرمه در دیده انصاف من و خاک یکی است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چاک پیراهن یار و نظر پاک، یکی است
گوشهٔ دامن پاک و دل غمناک یکی است
بعد مردن نکشم منت آرایش قبر
چون برد خواب گران تخت زر و خاک یکی است
مطلب از سیر چمن روی تو باشد ما را
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.