لطف و قهر تو به چشم من غمناک یکی است
نظر مرحمت و حلقه فتراک یکی است
چه گره واکند از خاطر من ابر بهار؟
دانه سوخته و خاطر غمناک یکی است
نسبتی نیست به خورشید گل روی ترا
اینقدر هست که خوی تو و افلاک یکی است
چون خزان آتش بیداد زند در گلشن
چهره نازک گل با خس و خاشاک یکی است
نشود نشأه می مختصر از شیشه و جام
فیض جام جم و آیینه ادراک یکی است
رتبه مردم افتاده کجا، خاک کجا
گرچه در مرتبه، افتادگی و خاک یکی است
بیخبر شد ز جهان هر که گرفتار تو شد
فیض زنجیر تو و سلسله تاک یکی است
به قبول نظر عشق توان گشت تمام
در همه روی زمین آینه پاک یکی است
سربرآورده ام از قلزم وحدت صائب
سرمه در دیده انصاف من و خاک یکی است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بررسی رابطه میان عشق و غم میپردازد و میگوید که لطف و قهر معشوق برای او یکی است. او اشاره میکند که در دلش، شادی و غم، هر دو تجربهای مشابه به شمار میروند. همچنین به مقایسه انسان و طبیعت میپردازد و نشان میدهد که در نهایت، همه چیز به یک اصل واحد بازمیگردد. شعر بر طعم مشترک عشق و سرنوشت تأکید میکند و بیان میکند که در برابر قدرت عشق، همه چیز قابل تسلیم است. در نهایت، شاعر از احساس درونی و درک انسانی سخن میگوید که در نهایت به یک نقطه مشترک میرسد.
هوش مصنوعی: محبت و بیتوجهی تو برای من یکیست، نگاه محبتآمیز تو و زنجیر غم به دور قلبم نیز یکیست.
هوش مصنوعی: ابر بهار نمیتواند از ذهن من غبار غم را برطرف کند؛ زیرا درون من، دانهای سوخته و حس ناراحتی یکی شدهاند.
هوش مصنوعی: میتوان گفت که زیبایی و جمال تو به اندازهای است که نمیتوان آن را با خورشید مقایسه کرد، ولی باید توجه داشت که خصوصیتهای روحی و وجودی تو با آنچه در آسمانها و اجرام آسمانی وجود دارد، هماهنگ است.
هوش مصنوعی: وقتی که درختان پاییز میرسند و آتشسوزی و ویرانی به گلستان میافتد، زیبایی و لطافت گلها دیگر قابل تشخیص نیست و آنها با علف و زبالهها یکی میشوند.
هوش مصنوعی: برای به دست آوردن یک حالت ناب و عمیق از مستی، تنها نشانههایی چون شیشه و جام کافی نیستند. واقعیت این است که بهرهمندی از آگاهی و درک، همانند دریافت فیض از جام جم، به عمیقتر شدن تجربهٔ انسانی کمک میکند و درک واقعی از زندگی را به ارمغان میآورد.
هوش مصنوعی: مردم در مقام و رتبه خود به کجا رسیدهاند و خاک به کجا رسیدهاست؟ هر چند در اصل، مقام و افتادگی و خاک، هر دو به یک جا ختم میشوند.
هوش مصنوعی: هر کسی که به عشق و وابستگی به تو دچار شد، از دنیای پیرامون خود بیخبر میشود. این عشق و بندگی، همچون زنجیر و رشتهای است که به هم متصلاند.
هوش مصنوعی: اگر عشق را بپذیریم، میتوانیم در همه جا همچون آینهای پاک و شفاف دیده شویم.
هوش مصنوعی: من از دریای یگانگی سر بیرون آوردهام و در چشمانم سرمهای از انصاف دارم؛ من و خاک هر دو یکسان هستیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چاک پیراهن یار و نظر پاک، یکی است
گوشهٔ دامن پاک و دل غمناک یکی است
بعد مردن نکشم منت آرایش قبر
چون برد خواب گران تخت زر و خاک یکی است
مطلب از سیر چمن روی تو باشد ما را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.