خال زیر لب آن ماه لقا افتاده است
چشم بد دور که بسیار بجا افتاده است
دل بی جرأت ما گوشه نشین ادب است
ورنه لعل لب او بوس ربا افتاده است
بی سرانجامتر از نقطه بی پرگارست
تا دل از حلقه زلف تو جدا افتاده است
بی سیاهی نتوان چشمه حیوان را یافت
خال در کنج لب یار بجا افتاده است
بی اشارت خم ابروی تو یک ساعت نیست
قبله ات شوختر از قبله نما افتاده است
نیک چون باز شکافی سر بی مغزی هست
هر کجا سایه ای از بال هما افتاده است
می کند رحم به آشفتگی ما صائب
هر که را کار به آن زلف دو تا افتاده است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر با استفاده از تصویرسازیهای زیبا و نمادگراییهای عمیق، به وصف زیباییهای عشق و معشوق میپردازد. خال زیر لب معشوق نشانهای از زیبایی اوست و شاعر اشاره میکند که دل او در گوشهای آرام است، در حالی که لبهای معشوق جذابیت خاصی دارند. همچنین، شاعر از احساسات درونی و اشتیاق خود برای معشوق سخن میگوید و به بیحالی و ناامیدی خود اشاره میکند. به طور کلی، شعر به معانی عمیق عشق و تأثیرات زیبایی بر روح انسان اشاره دارد.
هوش مصنوعی: خال زیر لب آن معشوقه زیبا، نمادی از عشق و زیبایی است. از چشمهای حسود دور بماند، زیرا که این زیبایی بسیار مناسب و دلنشین است.
هوش مصنوعی: دل ناتوان و بیجرأت ما به خاطر ادب و احترام، در گوشهای نشسته است؛ اما اگر جرأت داشتیم، لبهای زیبایش هم مانند لعل (سنگ قیمتی) میتوانست مورد نوازش و بوسه قرار گیرد.
هوش مصنوعی: بیش از این که نقطهای که بدون پرگار کشیده شده باشد، به سرانجام نرسیده است؛ بنابراین دل من هم که از حلقه زلف تو جدا شده، در بیخبری و سردرگمی به سر میبرد.
هوش مصنوعی: برای پیدا کردن چشمه حیات، باید تاریکی را در نظر داشت. نشانهای از عشق و زیبایی در کنار لب یار به جا مانده است.
هوش مصنوعی: بدون اشاره به زیبایی و جذابیت خاص ابروهای تو، یک لحظه هم نمیتوانم از فکر آن خارج شوم؛ چرا که جذابیت تو بیشتر از هر علامت و نشانهای است.
هوش مصنوعی: وقتی فردی را به خوبی زیر نظر قرار میدهی، متوجه میشوی که هر جا که سایهای از موجودی بزرگ و قدرتمند افتاده، نشانهای از نادانی و بیمغزی وجود دارد.
هوش مصنوعی: هر کسی که درگیر مشکلات و آشفتگیهای زندگی شده است، اگر به زلفهای دوگانه عشق و زیبایی دل کند، رحم و محبت میبیند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر که از قافله کعبه جدا افتاده است
کارش از راهنمایان به خدا افتاده است
رهبر حق طلبان روشنی راه بس است
ساده لوح آن که پی راهنما افتاده است
به دلیل غلط آن کس که زند لاف وصول
[...]
در گلستانیکهگرد عجز ما افتاده است
همچو عکسازشخص،رنگازگلجدا افتاده است
بسکه شد پامال حیرانی به راه انتظار
دیدهٔما، بینگه چون نقش پا افتاده است
ما اسیران از شکستدل چسانایمن شویم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.