هر که از قافله کعبه جدا افتاده است
کارش از راهنمایان به خدا افتاده است
رهبر حق طلبان روشنی راه بس است
ساده لوح آن که پی راهنما افتاده است
به دلیل غلط آن کس که زند لاف وصول
بسته چشمی است که در چه به عصا افتاده است
سرنوشت دو جهان ابجد طفلانه اوست
هر که را آینه دل به صفا افتاده است
آن حبابم که درین بحر ز بی مغزی ها
عقده در کار من از کسب هوا افتاده است
حذر از سایه خود می کنم از بیم زوال
سایه تا بر سرم از بال هما افتاده است
من نه آنم که کنم راز محبت را فاش
صفحه روی تو اندیشه نما افتاده است
دل معنی بود از نازکی لفظم خون
همچو می، شیشه من هوش ربا افتاده است
گر کند عار ز نزدیکی ما حسن غیور
عینک دیده ما دورنما افتاده است
تا به خشک و تر ازین دایره قانع شده ایم
بحر و کان از دل و از دیده ما افتاده است
سبزی بخت بود شمع سر بالینش
هر که در سایه سرو تو ز پا افتاده است
ادب عشق مرا مهر دهن گردیده است
ورنه لعل لب تو بوسه ربا افتاده است
حلقه در گوش کشد شیردلان را صائب
هر که در حلقه مردان خدا افتاده است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به موضوعاتی چون جدایی از کعبه، نیاز به راهنما، و پیوند عشق و بندگی میپردازد. شاعر به افرادی اشاره میکند که از قافله الهی دور شده و به راهنمایان خود وابستهاند. از این رو، اهمیت راه یابی به حق و خودشناسی را به تصویر میکشد. در ادامه، شاعر با استفاده از تصاویری همچون حباب و سایه بهFragility وجودی انسان و ترس از زوال اشاره میکند. در نهایت، عشق را به عنوان عنصر اصلی در زندگی انسانها معرفی میکند، به گونهای که نزدیک شدن به محبوب و درک معناهای عشق و ادب را در ارتباط با عشق الهی میبیند.
هوش مصنوعی: هر کسی که از کاروان کعبه دور شده، دیگر به راهنماها وابسته نیست و مستقیم به سوی خدا میرود.
هوش مصنوعی: رهبر کسانی که به دنبال حقیقت هستند، روشنایی مسیرشان را تأمین میکند. نادان کسی است که تنها به دنبال یک راهنما میگردد.
هوش مصنوعی: کسی که ادعای رسیدن به هدف و موفقیت میکند، در حقیقت دروغ میگوید؛ چرا که او نمیداند با بیخبری و در پی اصلاح اوضاع، مانند فردی است که با عصای خود حرکت میکند و قادر به دیدن واقعیتها نیست.
هوش مصنوعی: سرنوشت این دو جهان مانند حروف الفباست که به صورت ساده و کودکانه است. هر کسی که دلش پاک و شفاف باشد، میتواند این سرنوشت را به خوبی ببیند و درک کند.
هوش مصنوعی: من همچون حبابی هستم که در این دریا، به خاطر نادانیام، از هدف خود دور افتادهام و در تلاش برای به دست آوردن خواستههایم غرق شدهام.
هوش مصنوعی: از ترس اینکه سایهام از بین برود، مراقب سایه خودم هستم، چرا که میترسم در لحظهای که نمیدانم، پرندهای بزرگ بر سرم فرود آید.
هوش مصنوعی: من آن کسی نیستم که راز عشق را برملا کنم، بلکه در فکر تو ساکن شدهام و تصویر تو در ذهنم نقش بسته است.
هوش مصنوعی: دل من به نازکی کلماتم است، مانند می که در شیشه ریخته شده و خود به خاطر زیباییاش جلب توجه میکند.
هوش مصنوعی: اگر حسن غیرتور از نزدیکی ما شرم کند، عینک دیده ما به دوربین نزدیک افتاده است.
هوش مصنوعی: ما به همین دایره محدود راضی شدهایم، در حالی که در دل و چشم ما دریا و عمق زندگی دیگر جایی ندارند.
هوش مصنوعی: شمعی که در کنار سر او روشن است، نشانه خوش شانسی اوست؛ زیرا هر کسی که در سایهی تو قرار دارد، از پا در آمده است.
هوش مصنوعی: آموختههای عشق باعث شدهاند که من به آداب و قوانین آن پایبند باشم، وگرنه زیبایی و جذابیت لبهای تو، مرا به سمت خود میکشید و هر لحظه جذبشان میشدم.
هوش مصنوعی: هر کسی که در جمع مردان خدا قرار بگیرد، مانند شیر دلاوری است که در گوشش حلقهای آویخته شده است. این افراد به راحتی تحت تأثیر خداوند و صالحان قرار میگیرند و در مسیر درست هدایت میشوند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خال زیر لب آن ماه لقا افتاده است
چشم بد دور که بسیار بجا افتاده است
دل بی جرأت ما گوشه نشین ادب است
ورنه لعل لب او بوس ربا افتاده است
بی سرانجامتر از نقطه بی پرگارست
[...]
در گلستانیکهگرد عجز ما افتاده است
همچو عکسازشخص،رنگازگلجدا افتاده است
بسکه شد پامال حیرانی به راه انتظار
دیدهٔما، بینگه چون نقش پا افتاده است
ما اسیران از شکستدل چسانایمن شویم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.