دانه اشک بود توشه راهی که مراست
دل آسوده بود قافله گاهی که مراست
کمر از موجه خویش است مرا چون دریا
چون حباب از سر پوچ است کلاهی که مراست
دشمن خویش بود هر که مرا می سوزد
خونی برق بود مشت گیاهی که مراست
گر قناعت به پر کاه کنم، چشم حسود
پر برآرد به هوای پر کاهی که مراست
در کشیدن چه خیال است کند کوتاهی
تا به گوهر نرسد رشته آهی که مراست
تا به زلفش ندهی دل، به تو روشن نشود
که شب قدر بود روز سیاهی که مراست
دیده پاک کلف می برد از چهره ماه
رخ چون ماه مگردان ز نگاهی که مراست
بحر روشنگر آیینه سیلاب بود
پیش رحمت چه بود گرد گناهی که مراست
حلقه در گوش فلک می کشم از ناله و آه
کیست تا تیغ شود پیش سپاهی که مراست؟
چه کنم صائب اگر سر به گریبان نکشم؟
غیر بال وپر خود نیست پناهی که مراست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی بیانگر احساسات عمیق شاعر است. او از درد و رنج درونی خود صحبت میکند و اشاره به دانه اشکی دارد که در سفر زندگی همراه اوست. شاعر به قافلهداری اشاره میکند که قلبش آرام است و از نیروی درونیاش به عنوان دریا یاد میکند. همچنین، به دشمنی که او را میسوزاند، نقد میکند و از قناعت و حس حسادت میگوید. او به تلخیها و دشواریهای زندگی میپردازد و میبیند که تنها با عشق و ارتباط عمیق میتواند از تاریکی به روشنی برسد. در انتها، شاعر با ناله و آه، از بیپناهی خود سخن میگوید و میپرسد که چه کنیم وقتی که تنها بال و پر خود را داریم.
هوش مصنوعی: من در مسیر زندگی فقط چند قطره اشک دارم، اما دل آرامی دارم که به من آرامش میدهد و میتواند مانند یک کاروان من را همراهی کند.
هوش مصنوعی: من به خاطر خودم و وجودم احساس قدرت میکنم، اما چگونه میتوانم احساس بزرگی کنم وقتی که در نهایت همه چیز بیارزش و موقتی است، مثل یک کلاه که به سر من است.
هوش مصنوعی: هر کسی که به من آسیب میزند، در واقع دشمن من است؛ چون همواره در حال آزار و سوزاندن من است. مانند خونِ درون گیاهی هستم که تحت فشار قرار گرفته و میسوزد.
هوش مصنوعی: اگر به چیزی ناچیز و بیارزش راضی باشم، حسادتها و چشمدیدهای دیگران به من توجه بیشتری خواهد کرد و بر افروخته میشود.
هوش مصنوعی: اگر بخواهی به چیزی مهم دست پیدا کنی، باید به آرامی و با حوصله پیش بروی، وگرنه ممکن است به هدف نرسی.
هوش مصنوعی: تا وقتی که دل خود را به زیبایی او نسپاری، متوجه نخواهی شد که آن شب مهم و قدر، همان شب تاریکی است که در آن من حضور دارم.
هوش مصنوعی: چشمان پاک و معصوم تو، زیبایی چهرهات را مانند ماه میآفریند. از نگاهی که به من میکنی، فرار نکن، چون من به محبت تو نیازمندم.
هوش مصنوعی: دریای معرفت مانند آینهای است که جریان رحمت خداوند را نشان میدهد. در برابر این رحمتی که وجود دارد، چه جای نگرانی از گناهانی است که بر دوش من است؟
هوش مصنوعی: من از درد و نالهام در آسمان طوری صدا به راه میاندازم که گویا میخواهم توجه کسی را جلب کنم. آیا کسی هست که در برابر سپاه من بیاید و با قدرت خود مرا حمایت کند؟
هوش مصنوعی: اگر نتوانم سرم را از گریبان بیرون آورم، چه کار کنم؟ غیر از بال و پر خودم هیچ پناه دیگری ندارم که به آن پناه ببرم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.