کار سرجوش کند درد ایاغی که مراست
پر طاوس بود پای چراغی که مراست
نکند شبنم گل ریگ روان را سیراب
تر نگردد ز می ناب دماغی که مراست
خانه خلق اگر از روزنه روشن گردد
دل سیه می شود از روزن داغی که مراست
نیست محتاج به شمع دگران خانه من
هم ز سرگرمی خویش است چراغی که مراست
نیست چون لاله مرا چشم به دست دگران
می برون آورد از خویش ایاغی که مراست
قسمت خال ز کنج دهن خوبان نیست
صائب از روی زمین کنج فراغی که مراست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
در لحد گل نکند شعله داغی که مراست
روغن از ریگ کند جذب چراغی که مراست
درنگیرد نفس شعله به خاکستر سرد
می خونگرم چه سازد به دماغی که مراست
نکند شبنم گل ریگ روان را سیراب
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.