فرح آباد من آنجاست که جانان آنجاست
اشرف آنجاست که آن سرو خرامان آنجاست
عیش ما نیست چو بلبل به بهاران موقوف
هر کجا لاله رخی هست گلستان آنجاست
گر کشد دل به خرابات مرا، معذورم
سر فارغ، دل بی غم، لب خندان آنجاست
می کند خنده سوفار، دل از پیکانش
عیش فرش است در آن خانه که مهمان آنجاست
هر شبستان که در او روی عرقناکی هست
من دلسوخته را چشمه حیوان آنجاست
ای صبا در حرم زلف چو محرم شده ای
به ادب باش که دلهای پریشان آنجاست
نیست بی شور جنون عالم گل را نمکی
من و آن شهر که دیوانه فراوان آنجاست
دل چو بی عشق شود هیچ کم از زندان نیست
چاه، مصرست اگر یوسف کنعان آنجاست
در دل مور ز تنگی به حقارت منگر
که نهانخانه اقبال سلیمان آنجاست
دل تنگی که در او راه ندارد دنیا
بی سخن، خلوت پنهانی جانان آنجاست
ای که مشغول به سنجیدن مرده شده ای
دست بردار ازین کار، که میزان آنجاست
از صفای در و دیوار گلستان صائب
می توان یافت که آن نو گل خندان آنجاست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف عشق و زیباییها پرداخته و بیانگر این است که مکان واقعی خوشبختی و لذت، جایی است که معشوق و زیباییها حضور دارند. باری از حیات و شادمانی را در کنار معشوق جستجو میکند و به این نکته اشاره دارد که عشق و شور جنون، جزء لاینفک زندگی هستند. شاعر به خویشتن میگوید که در دنیای واقعی، مکان دلتنگی و بیعشقی همانند زندان است، و در ادامه به فضای معنوی و زیباییهای جاهایی اشاره میکند که دلها در آن آرامش مییابند. روح شاعر در پی یافتن عشق و زیبایی در گوشه و کنار زندگی است و اعتقاد دارد که عشق و دیوانگی نعمتهای ارزشمندی هستند.
هوش مصنوعی: محل خوشایند من جایی است که محبوبم حضور دارد، بهترین مکان جایی است که آن یار خوشرفتار باشد.
هوش مصنوعی: زندگی ما مانند بلبل نیست که فقط به بهار محدود باشد؛ هر جایی که زیبایی و راز و نشاط وجود داشته باشد، همان جا گلستان و خوشی ماست.
هوش مصنوعی: اگر دلم مرا به میخانه بکشاند، باید معذور باشم؛ چون که سرم آرام است و دلم بیغم و لبم خندان در آنجا خواهد بود.
هوش مصنوعی: خندهی سوفار (نوعی عود) دل را شاد میکند و حال خوشی در خانهای که مهمان در آن حضور دارد، برقرار است.
هوش مصنوعی: هر مکانی که در آن نوشیدنی دلچسبی وجود داشته باشد، برای من که دل شکستهام، آنجا بهترین منبع حیات و شادابی است.
هوش مصنوعی: ای نسیم خوش، تو که در حریم زلف محبوب رفتهای، با آداب و احترام رفتار کن، زیرا دلهای پرآشوب و بیقرار آنجا حضور دارند.
هوش مصنوعی: در هیچ کجای دنیا، دنیای گلها بدون شور و جنون وجود ندارد. من و آن شهری که دیوانهها در آن بسیارند، با هم ارتباطی داریم.
هوش مصنوعی: وقتی دل بدون عشق باشد، هیچ تفاوتی با یک زندان ندارد. حتی اگر یوسف کنعانی در آنجا باشد، دل همچنان گرفتار است.
هوش مصنوعی: در دل موری که در تنگنا قرار دارد، نباید به حقارت او نگاه کنی، زیرا مکان خوشبختی و موفقیت سلیمان در همان جا است.
هوش مصنوعی: دل آزردهای که در آن جایی برای آرامش نیست، دنیایی بیحرف و سخن است؛ اما آنجا که تنها و مخفیانه با محبوب خود میگذرد، حقیقتا جایی است برای آرامش و سرور.
هوش مصنوعی: ای کسی که در حال سنجش و ارزیابی مردهها هستی، دست از این کار بردار، زیرا معیار واندازهگیری واقعی در آن سمت است.
هوش مصنوعی: از زیبایی و طراوت دیوارها و درهای گلستان میتوان تشخیص داد که گل تازه و شاداب در آنجا وجود دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.