دست بر هر چه فشاندم به رگ جان آویخت
دامن از هر چه کشیدم به گریبان آویخت
دامن گرمروان شعله بی زنهارست
چون مرا خار غم عشق به دامان آویخت؟
دست در دامن هر خار زند غرقه بحر
چه عجب گر ز نظر اشک به مژگان آویخت
گفتم از وادی غفلت قدمی بردارم
کوهم از پای گرانخواب به دامان آویخت
می رساند به لب چاه زنخدان خود را
هر که در دامن آن زلف پریشان آویخت
رنج غربت نکشد هر که درین فصل بهار
قفس بلبل ما را به گلستان آویخت
پرده ای بود که بر دامن محمل افکند
خون مجنون که به دامان بیابان آویخت
کشتی نوح درین بحر بود کام نهنگ
جان کسی برد که در دامن طوفان آویخت
این نه ابرست، که دود دل مرغان چمن
پرده آه به سیمای گلستان آویخت
تا نظر بر لب میگون تو افتاد مرا
همچو اخگر به کباب دل سوزان آویخت
با ادب باش که از دیده صاحب نظران
عشق در هر گذر آیینه رخشان آویخت
چه عجب صائب اگر خون چکد از منقارش
نغمه سنجی که به یک پای ز بستان آویخت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر حاکی از عشق و عاطفه عمیق شاعر است. شاعر از تجربیات تلخ و دلتنگیهای ناشی از عشق سخن میگوید و از دردهایی که در دلش جا دارد، از غفلتها و موانع مسیر زندگی و عشق یاد میکند. هر تصویر به خوبی نشانگر احساسات عمیق و درگیریهای درونی اوست. او در نهایت عشق را به عنوان نیرویی توانا و تاثیرگذار توصیف میکند که میتواند انسان را به راههای ناخواسته و دشواری بکشاند، و از آنجا که عشق میتواند درد و رنج به ارمغان بیاورد، زیبایی و شیرینی آن نیز غیرقابل انکار است. شاعر در نهایت با تصاویری از زیبایی، غم و رنج به تصویر کشیدن عشق و تأثیر آن بر زندگی میپردازد.
هوش مصنوعی: هر چیزی که به دلم میافتد و به سمتش میروم، مانند این است که جانم را به آن پیوند زدهام، و از هر چیزی که برمیدارم، در درونم حس میکنم که به من چسبیده و جدا نمیشود.
هوش مصنوعی: عشق و احساسات شدید، همچون شعلهای سوزان و بیرحم است، و وقتی غم عشق به من حمله میکند، مانند این است که من را به دامان خود میکشد.
هوش مصنوعی: هر کس که به مشکلات و دردها علاقهمند است، چه جای تعجب دارد اگر در دلش احساساتی مانند عشق و اشک را تجربه کند؟ این نشان میدهد که گاهی اوقات انسانها در میان سختیها و ناامیدیها نیز میتوانند احساسات عمیق و زیبایی داشته باشند.
هوش مصنوعی: گفتم از دنیای فراموشی قدری پیش بروم، اما سنگینی خواب سنگین من مرا به کناری کشاند.
هوش مصنوعی: هر کسی که در دامن زلفهای پریشان او بیفتد، به لب چاه میرسد و به دام خود او میافتد.
هوش مصنوعی: تنهایی و دوری از وطن را هر کسی نمیتواند تحمل کند، چون در این زمانBeautiful بهار، قفس بلبل ما را به گلستان وصل کرده است.
هوش مصنوعی: پرده ای بر روی دامن نازک محمل بود که خون مجنون را نشان می داد، او که به دامان بیابان آویخته شده بود.
هوش مصنوعی: کشتی نوح در این دریا مانند است، اما تنها جان کسانی را میگیرد که در آغوش طوفان قرار دارند.
هوش مصنوعی: این چیزی که میبینی ابر نیست، بلکه دود ناشی از دلتنگی پرندگان چمن است که با آههای خود بر چهره گلستان سایه افکندهاند.
هوش مصنوعی: وقتی که نگاه زیبای تو به من افتاد، احساس کردم مثل آتش در دل من زبانه کشید و دلمان را سوزاند.
هوش مصنوعی: با نزاکت رفتار کن، زیرا که افراد صاحب نظر در هر زمان و مکان، زیبایی چهره عشق را همچون آیینهای میبینند و درمییابند.
هوش مصنوعی: عجب است که از پرندهای که فقط به یک پایش از درخت آویزان شده، صدای موسیقی بگوش برسد، و خون از منقار او بچکد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دست بر هر چه فشاندم به رگ جان آویخت
دامن از هر چه کشیدم به گریبان آویخت
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.