لنگر تن روح را نتواند از پرواز داشت
موج دریا دیده را نتوان به ساحل بازداشت
ساقی ما در مروت هیچ خودداری نکرد
نشأه انجام را در ساغر آغاز داشت
در جهان آب و گل، ویرانه ای از من نماند
شغل خودسازی مرا از خانه سازی باز داشت
ساعد سیمین او را تا کلیم الله دید
نسخه افسوس شد دستی که در اعجاز داشت
من چه دارم در نظر تا جان به آسانی دهم؟
کبک، باغ دلگشا از سینه شهباز داشت
عندلیب مست ما روزی که فارغبال بود
هر طرف چندین کباب شعله آواز داشت
زنگ بر آیینه ام از قحط روشنگر نماند
منت صیقل مرا محروم از پرداز داشت
یاد ایامی که در دریای بی پایان عشق
کشتی ما بادبان از پرده های راز داشت
در غبار خط نهان چون دام زیر خاک شد
زلف مشکینی که در هر موی چندین ناز داشت
بیش ازین صائب نمی آید ز من اخفای عشق
شد مشبک پرده دل بس که پاس راز داشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به مضامین عشق، شوق و عدم توانایی در نگهداشتن زیباییها و لحظات اشاره دارد. شاعر به تصویر زیباییهایی چون دریا، ساقی و عشق میپردازد و میگوید که هیچ چیز نمیتواند او را از پرواز در عالم عشق بازدارد. او از ویرانی و نابودی گذشتهاش سخن میگوید و در نهایت بر دشواریهای بیان عشق و راز پنهان دل تاکید میکند. در کل، شعر احساسی عمیق و نگرشی فلسفی به زندگی و عشق را ارائه میدهد.
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که روح انسان نمیتواند به قید و بند تن خود محدود شود و مانند پرندهای است که به پرواز در میآید. همچنین، مانند موج دریا که نمیتواند در ساحل متوقف شود، انسان نیز نمیتواند محدودیتها را به راحتی تحمل کند. در واقع، این شعر به آزادی و حرکت روانی اشاره دارد و بر اهمیت رهایی از قید و بندهای مادی تاکید میکند.
هوش مصنوعی: ساقی ما در بخشش و مهربانی هیچ محدودیتی نداشت و حالت نوشیدن را از همان ابتدای کار در جام آغاز کرد.
هوش مصنوعی: در این دنیا، از من چیزی باقی نمانده است و فعالیتی که برای رشد و پرورش خود داشتم، مانع از ساختن خانه و زندگی برای خودم شد.
هوش مصنوعی: دست نقرهای او که به کلیم الله (حضرت موسی) رسید، دچار افسوس و حسرت شد؛ چرا که این دست فقط به معجزات آشنا بود، اما حالا موضوع دیگری را مشاهده کرد.
هوش مصنوعی: من چه چیزی در دل دارم که بتوانم جانم را به راحتی فدای آن کنم؟ کبک، پرندهای زیبا و دلربا، باغی گسترده و دلنشین در سینه شهباز دارد.
هوش مصنوعی: در روزی که روح و روانم آزاد و خوشحال بود، بلبل سرمست هر سو آواز میخواند و کبابهای خوشمزه در هر سمت به چشم میخورد.
هوش مصنوعی: به خاطر کمبود روشنگری، آینه من دیگر صدای زنگ را نمیشنود و نتوانستم از لطف کسی که میتواند مرا جلا دهد، بهرهمند شوم.
هوش مصنوعی: یاد آن روزهایی میافتم که کشتی ما در دریای وسیع عشق سفر میکرد و بادبانهایش از پوششهای پنهان پر بود.
هوش مصنوعی: زلف مشکی که به قدری ناز و زیبایی داشت، حالا در زیر غبار و خاک پنهان شده و مانند دام به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: دیگر نمیتوانم عشق خود را پنهان کنم، زیرا دل من به دلیل محافظت از رازها، بسیار پیچیده و با بافتنی شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گرچه بر رویم در لطف از توجه بازداشت
تا توانست از درم بیرون به حکم نازداشت
جراتم با آن که بیدهشت به صحبت میدواند
دور باش مجلس خاصم بر آن در بازداشت
بزم شد فانوس و جانان شمع و دل پروانهای
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.