لنگر تن روح را نتواند از پرواز داشت
موج دریا دیده را نتوان به ساحل بازداشت
ساقی ما در مروت هیچ خودداری نکرد
نشأه انجام را در ساغر آغاز داشت
در جهان آب و گل، ویرانه ای از من نماند
شغل خودسازی مرا از خانه سازی باز داشت
ساعد سیمین او را تا کلیم الله دید
نسخه افسوس شد دستی که در اعجاز داشت
من چه دارم در نظر تا جان به آسانی دهم؟
کبک، باغ دلگشا از سینه شهباز داشت
عندلیب مست ما روزی که فارغبال بود
هر طرف چندین کباب شعله آواز داشت
زنگ بر آیینه ام از قحط روشنگر نماند
منت صیقل مرا محروم از پرداز داشت
یاد ایامی که در دریای بی پایان عشق
کشتی ما بادبان از پرده های راز داشت
در غبار خط نهان چون دام زیر خاک شد
زلف مشکینی که در هر موی چندین ناز داشت
بیش ازین صائب نمی آید ز من اخفای عشق
شد مشبک پرده دل بس که پاس راز داشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گرچه بر رویم در لطف از توجه بازداشت
تا توانست از درم بیرون به حکم نازداشت
جراتم با آن که بیدهشت به صحبت میدواند
دور باش مجلس خاصم بر آن در بازداشت
بزم شد فانوس و جانان شمع و دل پروانهای
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.