تا عرق از می بر آن رخسار جان پرور نشست
در بهشت از جوش دعوی چشمه کوثر نشست
رو نگردانید خال از روی آتشناک او
این سپند از خیرگی در دیده مجمر نشست
تا به مژگان آن نگاه گرم در دل جای کرد
این خدنگ جانستان در سینه ام تا پر نشست
حلقه بیرون در شد آن دل چون سنگ را
پیچ و تاب من که در فولاد چون جوهر نشست
شبنم ما را کسی از قرب گل مانع نبود
از ادب چون حلقه چشم ما برون در نشست
بود از خاتم بر او ملک سلیمان تنگتر
در دل چون شیشه ام چون آن پری پیکر نشست؟
دل چو از جا رفت بر گرداندن او مشکل است
چون شرر برخاست نتواند ز پا دیگر نشست
خانه دربسته دل را مانع از کلفت نشد
در صدف گرد یتیمی بر رخ گوهر نشست
از گرانجانی دل ما ماند در زندان تن
کشتی ما در گل از بسیاری لنگر نشست
مشت خاک ما ز بیداد فلک از جا نرفت
کوه زیر تیغ نتواند به این لنگر نشست
پا به دامن کش که چون پروانه هر کس بی طلب
رفت در محفل، ز بی قدری به خاکستر نشست
نیست صائب محفل آتش زبانان جای لاف
هر که بال و پر گشود اینجا، به خاکستر نشست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر، با استفاده از تصاویری زیبا و استعارههای شاعرانه، احساسات عمیق و درد ناشی از عشق و فراق را بیان میکند. شاعر توصیف میکند که چگونه عشق و زیبایی معشوقش، مانند دمیدن روح در زمینۀ زندگیاش، تاثیر عمیقی بر او میگذارد. در این شعر، عشق به محکومی در زندان خود اشاره دارد و به تناقضات عشق، مانند شادی و غم، دروننگری و افکار عمیق اشاره میشود. شاعر از چالشهای عاشق بودن، همچون سختی جدایی و تأثيرات عاطفی، به خوبی پرده برمیدارد و نهایتاً نشان میدهد که عشق در زندگی انسان، حتی در سختیها و مشکلات، همواره وجود دارد و لحظات زیبا و دلانگیز را به یاد میآورد.
هوش مصنوعی: وقتی که عرق از می روی صورت آن محبوب نازنین میریزد، در بهشت به خاطر سرزندگی و شور عشق چشمه کوثر آرام میگیرد.
هوش مصنوعی: او با نگاه آتشینش مرا مجذوب کرده و من نمیتوانم از آن چهره زیبا و دلربا روی برگردانم. این عشق و زیبایی بهقدری افسونکننده است که مثل شعلۀ یک آتش، در چشمم نشسته است.
هوش مصنوعی: وقتی که آن نگاه گرم با مژگانش در دل من جا گرفت، این تیر عاشقانه در سینهام نشسته و دل را پر کرده است.
هوش مصنوعی: دل سنگی من به دور حلقه در پیچ و تاب میخورد، در حالی که من در فولاد مانند جوهری ثابت و استوار نشستهام.
هوش مصنوعی: در دل گل، شبنم ما را دیده بود و هیچ کس نتوانسته بود ما را از ادب و احترام دور کند، چون حلقهی چشمان ما در کنار آن گل قرار داشت.
هوش مصنوعی: در دل من که مانند شیشه fragile است، بینهایت احساسات و افکار وجود دارد. این احساسات وقتی به او میاندیشم، مانند سلطنت سلیمان به من فشار میآورند و مرا به شدت درگیر میکنند. مثل این است که آن پری زیبا در نزدیکی من نشسته و همه چیز را تحت تأثیر قرار داده است.
هوش مصنوعی: وقتی دل از حالت طبیعی خود خارج شود، برگرداندن آن کار سختی است. مانند اینکه وقتی آتش شعلهور میشود، دیگر نمیتواند به حالت اولیهاش بازگردد.
هوش مصنوعی: خانهای که در آن بسته باشد و دل را تحت فشار قرار دهد، نتوانسته است به زیبایی و کمال سختی ببخشد. در درون صدفی که به یتیمی و تنهایی دچار است، گوهر ارزشمندی شکل گرفته است.
هوش مصنوعی: دل ما به دلیل اندوهی که دارد، در قید و بند جسم گرفتار شده است و مانند کشتیای که در گل و لای نشسته، به خاطر بار زیادش دیگر نمیتواند حرکت کند.
هوش مصنوعی: ما به خاطر ظلم و ستم آسمان به هیچ جا نرفتیم و کوه نیز با این درد نمیتواند ثابت بماند.
هوش مصنوعی: به دامن کسی پا بگذار که مانند پروانه، بی درخواست و بدون تردید در جمع دیگران حضور دارد. اما به خاطر کم ارزشیاش، در نهایت به خاکستر تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: محفل افرادی که زبانشان آتشین است، مکان مناسبی برای خودنمایی و لاف زدن نیست. هر کسی که در اینجا پر و بال میزند و به نمایش خود میپردازد، در نهایت به خاکستر خواهد نشست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.