از جوانی داغ ها بر سینه ما مانده است
نقش پایی چند از آن طاوس بر جا مانده است
در بساط من ز عنقای سبک پرواز عمر
خواب سنگینی چو کوه قاف بر جا مانده است
نیست از چشم و دل بینا مرا جز درد و داغ
ظلمت از خورشید و خفاش از مسیحا مانده است
می کند از هر سو مویم سفیدی، راه مرگ
پایم از خواب گران در سنگ خارا مانده است
چون نسایم دست بر هم، کز شمار نقد عمر
زنگ افسوسی به دست باد پیما مانده است
نیست در دستم به جز افسوس از عمر دراز
سوزنی از رشته مریم به عیسی مانده است
نوبت پرواز از بالم به چشم افتاده است
طوطیم چون سبزه عاجز در ته پا مانده است
نیست جز طول امل در کف مرا از عمر هیچ
از کتاب من همین شیرازه بر جا مانده است
مشت خاشاکی است بر جا مانده از سیلاب عمر
در دل من خار خاری کز تمنا مانده است
مطلبش از دیده بینا، شکار عبرت است
ورنه صائب را چه پروای تماشا مانده است؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق و دشواریهای زندگی است. شاعر از داغها و دردهایی که از جوانی بر دلش مانده سخن میگوید و به تأثیرات منفی زندگی اشاره میکند. او حس میکند که در عمرش جز افسوس چیزی به یادگار نمانده و همه چیز به مرور زمان دستخوش تغییر شده است. نمادهایی مانند طاووس و عنقا بیانگر زیباییهای از دست رفته و عواطفی هستند که دیگر قابل دسترسی نیستند. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که تنها درسهایی از زندگی و عبرتها درونش باقی مانده و هیچ خوشی خاصی برایش باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: از جوانی، درد و زخمهایی بر دل ما باقی مانده است و نشانههایی از زیبایی و شکوه گذشته هنوز در یاد ما باقیست.
هوش مصنوعی: در زندگی من، عنقای آزادکنندهای وجود دارد که نشاندهنده روند گذر زمان است. احساس میکنم عمرم سنگین و همچنان ثابت مانده، مانند کوهی عظیم که در مکان خود پایدار است.
هوش مصنوعی: به جز درد و اندوه، چیزی در چشم و دل من نیست. از خورشید و نور، فقط تاریکی را تجربه کردهام و مثل خفاش، به دنیا نگاه میکنم. مریم و مسیحایی برای نجات من باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: موهای سفید من به نشانهی پیری و نزدیک شدن به مرگ از هر طرف خود را نشان میدهند و من همچنان در خواب عمیق و سنگین خود غرق هستم و راه مرگ را نمیبینم.
هوش مصنوعی: وقتی دست به کار نمیزنم و تلاشی نمیکنم، احساس میکنم که زمان عمرم به هدر رفته و مانند زنگی در دست باد، بیفایده و بیهدف ماندهام.
هوش مصنوعی: در دست من چیزی جز حسرت از عمر طولانی نیست و فقط یک سوزن از رشته مریم به یاد عیسی باقی مانده است.
هوش مصنوعی: زمان پرواز من فرا رسیده، اما به جای آن، چشمهایم درگیر شدهاند. من مانند طوطیای هستم که در پایین به سبزهای چسبیده و ناتوان مانده است.
هوش مصنوعی: جز امید دراز در دستانم چیزی نمیماند و از عمرم تنها همین چند صفحه از کتابم باقی مانده است.
هوش مصنوعی: در دل من، یادگاری از روزهای گذشته باقی مانده است، مانند ذرات خاشاکی که از سیلاب عمر بر جای ماندهاند. این یادگار حسی بر جسته و عمیق از خواستهها و آرزوهای برآورده نشده است.
هوش مصنوعی: مفهوم این بیت این است که آنچه از دنیای اطراف باید بیاموزیم و عبرت بگیریم، از نگاه افراد با بصیرت و آگاه مشخص است. در غیر این صورت، شاعر اشاره میکند که خود او هم دیگر به تماشای این دنیا علاقهای ندارد و شاید تماشا کردن برایش اهمیت ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
شد شباب و جسم غم فرسوده با ما مانده است
شاه رفت و گردی از دنبال برجا مانده است
تا اثر در روزگار از کوه و صحرا مانده است
بر زبانها شهرت شیرین و لیلا مانده است
لاله در صحرا نشان از حال مجنون می دهد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.