خضر را گر سبز آب زندگانی کرده است
عالمی را زنده دل آن یار جانی کرده است
از خس و خار تمنا جلوه آن گلعذار
سینه ها را پاک از آتش عنانی کرده است
در جواب غیر از دستش نمی افتد قلم
آن که یاد ما به پیغام زبانی کرده است
در کهنسالی ز نسیان شکوه کافر نعمتی است
تلخ، پیری را به من یاد جوانی کرده است
جز گرفتاری سخنسازی ندارد حاصلی
طوطیان را در قفس شیرین زبانی کرده است
صبح را پاس نفس دل زنده دارد جاودان
شمع، کوته عمر خود ز آتش زبانی کرده است
گریه تلخ است چون گل حاصلش از زندگی
عمر خود هر کس که صرف شادمانی کرده است
رفتنش بر ماندگان باشد سبک چون برگ کاه
در حیات آن کس که بر دلها گرانی کرده است
نیست ممکن صائب از خلوت قدم بیرون نهد
هر که تسخیر پریزاد معانی کرده است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف خضر و تاثیر او بر زندگی انسانی میپردازد. خضر به عنوان نشانهای از آب حیات، دلهای مردم را زنده کرده و آنها را از غم و درد رهایی میبخشد. او به زیبایی و تمایل جوانی اشاره میکند و نشان میدهد که عشق و زیبایی میتواند در دلها شعلهور باشد. در ادامه، شاعر به پیری و نسیان اشاره کرده و تلخیهای زندگی را با یادآوری شیرینیهای جوانی معکوس میکند. او از احساسات خود سخن میگوید و نشان میدهد که زندگی صرفاً در خوشیها نیست، بلکه درد و رنج نیز بخشی از آن است. شاعر به سرنوشت انسانها اشاره دارد که در نهایت، فراموشی و مرگ به سراغ همه خواهد آمد و تنها نشانههای زندگی بر دلها باقی خواهد ماند. در پایان، اشاره میکند که هیچ انسانی نمیتواند از تنهایی و عمق معانی زندگی فرار کند.
هوش مصنوعی: خضر به وسیله آب حیات جوان شده است، اما آن یار زندگی بخش، دل یک عالم را زنده و پر انرژی کرده است.
هوش مصنوعی: زیبایی و جذابیت آن معشوق دلها باعث شده که خواستههای ناچیز و بیارزش کنار گذاشته شود و دلها از افکار پرشور و آتشین پاک شوند.
هوش مصنوعی: کسی که فقط به یاد ما پیامی داده، جز دستانش چیزی در اختیار ندارد.
هوش مصنوعی: در سالهای پیری، فراموشی به نوعی از نعمتهای تلخ به شمار میرود، زیرا باعث میشود که خاطرات جوانی برایم زنده شود.
هوش مصنوعی: فقط گرفتار گفتار و زیادهگویی هستند و در واقع چیزی جز همین ندارند. طوطیها در قفس به شیرینی سخن میگویند، اما این شیرینی در برابر محدودیتهایی که دارند، به چه کارشان میآید؟
هوش مصنوعی: صبح را به خاطر وجود نفس دل، زنده و پاینده میداند. شمعی که عمرش کوتاه است، به خاطر آتش خود، به زبان آورده است.
هوش مصنوعی: گریه دردناک و تلخ است مانند گلی که ثمرهاش را از عمرش به دست آورده. هر کس که فقط به خوشگذرانی پرداخته است، این حس را درک میکند.
هوش مصنوعی: رفتن او برای کسانی که باقی ماندهاند، آسان و بیوزن است، مثل برگ کاهی که بر زندگی کسی که بر دلها سنگینی کرده است، تاثیر چندانی ندارد.
هوش مصنوعی: هر کس که به عالم معانی و مفاهیم دست یافته باشد، نمیتواند از تنهایی و خلوت خود خارج شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.